per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2016-02-20
4
4
38
7
1572
Research Paper
رویکرد آمریکا به کشمکش فلسطین _ اسراییل (2015-2001)
America's Approach to the Palestinian-Israeli Conflict (2015-2001)
رضا سیمبر
interpolitics@guilan.ac.ir
1
احسان اعجازی
ejazi@phd.guilan.ac.ir
2
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه گیلان
دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه گیلان
در این مقاله سعی بر آن است که تأثیر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا بر مناقشه اسراییل و فلسطین در یک دهه اخیر مورد بررسی قرار بگیرد. پرسش اصلی این مقاله این است که سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری «جرج دبلیو بوش» و «باراک اوباما» چه تأتیری بر حل وفصل مناقشه بین فلسطین و اسراییل داشته است؟ با توجه به اینکه در این مناقشه شش مولفه مهم امنیت، اختلافات سرزمینی و مرزی، مسئله آوارگان فلسطینی، اسکان یهودیان در شهرک ها، آب و بیت المقدس نقش دارند، سیاست خارجی آمریکا در ارتباط با شش موضوع مذاکرات صلح، کمک های اقتصادی و نظامی، لابی یهودیان در کنگره، امنیت، شهرک های اسراییلی و آوارگان فلسطینی مورد ارزیابی قرار گرفته است. همچنین برای یافتن پاسخ سوال اصلی با به کارگیری یک روش مقایسه ای، سیاست خارجی دولت جرج بوش با سیاست خارجی باراک اوباما در قبال مناقشه فلسطین- اسراییل مقایسه شده و درپایان این گونه نتیجه گیری شده است که سیاست خارجی آمریکا در مواجهه با این مناقشه نه یک صلح پایدار به وجود آورده است و نه منجر به یک جنگ تمام عیار شده است، بلکه عامل ثبات در وضعیت این مناقشه بوده است.
This article will study impact of U.S. foreign policy on Israel _ Palestine conflict in recent decade. The main question of this article is that what are the effects of U.S foreign policy in Bush and Obama presidency on this conflict? Regarding six main problems of this conflict including security, territorial and border disputes, Palestinians refugees, settlement, water and Jerusalem, U.S. foreign policy towards peace negotiations, economic and military aids, Jews lobby in Congress, security, settlements and Palestinian refugees will be assessed. The main conclusion to be drawn from this paper is that U.S. foreign policy towards Israel_ Palestine conflicts neither provokes nor resolves it, but stabilizes the condition.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_1572_71217e01691c0159dd9d2b949dd85815.pdf
سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا
اسراییل
فلسطین
مناقشه
the U.S
Foreign Policy
Israel
Palestine
Conflict
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2016-02-20
4
4
71
39
1573
Research Paper
افراز مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس با تاکید بر میادین مشترک نفت و گاز
Partition Maritime Borders in the Persian Gulf with an Emphasis on Joint Oil and Gas Fields
اصغر جعفری ولدانی
rjvemail@yahoo.com
1
دانشیار گروه روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی
اهمیت خلیج فارس به علت وجود ذخایر نفت و گاز آن است. بهره برداری از میادین نفت و گاز مشترک، مستلزم افراز مرزهای دریایی است. در این راستا مرزهای دریایی ایران با عربستان، بحرین، قطر، عمان و امارات عربی متحده (دبی) افراز گردیده و سهم هر یک از میادین مشترک مشخص گردیده است. موضوعی که کمتر مورد توجه قرار گرفته و تأکید این مقاله بر آن است امتیازات ویژه ای است که ایران هنگام افراز مرزهای دریایی خود به برخی از کشورهای عربی داده است که امروز آثار زیان بار آن مشخص شده است. در این میان مرزهای دریایی ایران با عراق و کویت به علت ویژگی های ژئوپولیتیکی افراز نشده و بهره برداری از میادین مشترک متوقف مانده است. مشکلات ژئوپولیتیکی که سبب این مسأله شده و دکترین ها و الگوهایی که می تواند به حل این مشکلات کمک کند، در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به فضای مناسبی که در روابط ایران و عراق بوجود امده، ضروری است که این مرزها افرازگردد تا امکان بهره برداری از میادین مشترک فراهم شود.
The importance of the Persian Gulf because of its oil and gas reserves. Exploitation of shared oil and gas fields, requires a partition of maritime borders. In this regard, Iran's maritime borders with Saudi Arabia, Bahrain, Qatar, Oman and United Arabic Emirates (Dubai) partition and the share of each joint action has been identified. The maritime border with Iraq and Kuwait due to the geopolitical features not partition and exploit the shared fields has stagnated. Geopolitical problems that cause this problem and doctrine and patterns that can help solve these problems, in this paper is studied. Due to space born in Iran-Iraq relations, it is essential that these boundaries Afrazgrdd be provided to enable the operation of the joint action
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_1573_91a3402b9dc54468530d3bbacefb7de2.pdf
مرزهای دریایی
فلات قاره
حوزه های نفتی و گازی مشترک
ویژگی های ژئوپولیتیکی مرزها
Maritime Borders
Offshore
Oil and Gas Field Joint
Features Geopolitical Borders
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2016-02-20
4
4
101
73
1574
Research Paper
گذار از کلانشهرها به شهرهای جهانی، مقتضیات محیطی جهانشهری و زیستمان حکمروایی خوب
The Transition from Metropolis to World City Environmental Requirements Cosmopolitan and Good Governance
محمدتقی قزلسفلی
m.t.ghezel@gmail.com
1
مرتضی قورچی
mghurchi@yahoo.com
2
صبا معاش ثانی
maashesani.s@gmail.com
3
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه مازندران
استادیار دانشگاه شهید بهشتی
کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه مازندران
با عنایت به ظهور فضای زیستمانی جهانشهری، عصر جهانیشدن به معنای گذار از شهرهای کلان به سوی صورت جدیدی از شهر است که با عنوان «شهرهای جهانی» از آن یاد میکنند. به این ترتیب این پرسش مطرح است که شهرهای آینده در عصر جهانیشدن فزاینده چه هویتی پیدا میکنند و چه سازوکاری برای مدیریت این شهرها باید در نظر گرفت. بر این اساس، نویسندگان به طرح این پرسش اساسی پرداختهاند که زمینهها و ویژگیهای تعیینکننده در گذار به عصر شهرهای جهانی چیست؟ در پاسخ، مقاله این فرضیه را به بحث گذاشته است که چگونه رویکرد موسوم به تفکر ارتباطی به فضای متنی (زیستمانی) سبب شده شهرهای جهانی به عنوان کانون قدرت و ثروت در جهانیشدن معاصر مطرح شوند. شهرهایی چون نیویورک، لندن، توکیو و فرانکفورت از جملۀ این پدیدهها هستند که با شاخصهای گوناگونی تعریف شدهاند. لذا ضمن بحث دربارۀ زمینههای این گذار، مولفههای عمدۀ شهرهای جهانی مورد بررسی قرار گرفته است. این مقاله از چارچوب نظریۀ تفکر ارتباطی در جغرافیای سیاسی و از روش توصیفی- تحلیلی با استفاده از اسناد کتابخانهای و برخی آمار برای اثبات فرضیه بهره برده است.
With regard to the emergence of lived cosmopolitan atmosphere, the era of globalization means the transition from the macro to the new face of the city mentioned as "world cities". So the question is, what identity will future cities in the age of increasing globalization. However, globalization does not mean Americanization or westernization but that is changes are happening in the spaces and networks based on world cities. Accordingly, basic question is what are the Fields and Features in the transition to the era of global cities? In response, the article discussed how relational thinking approach to temporal and spatial issues has led global cities as centers of wealth and power in contemporary globalization. Cities like New York, London, Tokyo and Frankfurt are among the phenomena that are defined by various indicators. So while discussing aspects of this transition, the major component of global cities is studied. This article has used the theory of relational thinking in geopolitics and descriptive and analytical methods with a library of documents and some figures as proof.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_1574_18ddd6743938b297ffac20609e65de27.pdf
جهانیشدن
شهرهای کلان
شهرهای جهانی
جغرافیای سیاسی
قدرت
Globalization
Metropolis
World City
Geopolitics
Power
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2016-02-20
4
4
128
103
1575
Research Paper
بررسی عوامل گسترش جریانات تکفیری در خاورمیانه (2015-2011)
The Examination of the Reasons behind the Rise of Takfiri Groups in the Middle East (2011—2015)
سید امیر نیاکوئی
niakoie@yahoo.com
1
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه گیلان
با شروع قیام های عربی، بسیاری از محققان به شکل گیری دموکراسی و قدرت گیری جریانات دموکراتیک مسلمان در جهان عرب امیدوار بودند و از آن سخن می گفتند با این حال دیری نپایید که خوش بینی ها عملا رنگ باخت و جریانات دموکراتیک اسلام گرا در کوران حوادث و تحولات جا ماندند و در عوض گروه های تکفیری موفق به گسترش و بسط حوزه نفوذ خود شدند به گونه ای که در کمتر از چهار سال پس از آغاز بیداری عربی، ده ها گروه نظامی و شبه نظامی تکفیری شکل گرفتند طوری که هم اکنون بخشهای وسیعی از سوریه و عراق در دست جریاناتی مانند داعش و النصره و یا گروههای تکفیری همسو قرار دارد. پرسشهای اصلی که این پژوهش مطرح می کند، چنین است: چه عواملی زمینه گسترش جریانات تکفیری و افراط گرایی مذهبی را پس از آغاز جنبش های موسوم به بهار عربی ایجاد نمود؟ البته با توجه به این که مهد جریانات تکفیری در عراق و سوریه قرار دارد، این پژوهش به علل گسترش جریانات تکفیری در منطقه عراق و سوریه می پردازد. نویسنده برای پاسخ به پرسش تحقیق از رویکرد سطح تحلیل بهره گرفته و علل این پدیده را در سه سطح ملی، منطقه ای و بین المللی واکاوی می نماید. یافته های پژوهش حاکی از آن است که فرقه گرایی و بحران دموکراسی در سطح ملی، رقابت های ژئوپولیتیکی و هویتی در سطح منطقه ای و انفعلال نسبی قدرت های بزرگ به ویژه ایالات متحده در سطح بین المللی زمینه گسترش یافتن جریانات تکفیری در عراق و سوریه را فراهم نموده است. گسترش یافتن جریانات فوق نیز عملا باعث گسترش بحران ها و منازعات در خاورمیانه و تسری پیامدهای آن به جهان غرب شده و لذا زمینه نقش آفرینی و تحرک بیشتر بازیگران بین المللی را فراهم می آورد.
The Arab revolts in the Middle East since 2011 encouraged many scholars to speak about the end of authoritarianism and formation of a new wave of democratization in the region. However, these optimisms were not realized and Islamist moderates and other democrat groups were marginalized in the aftermath of the developments and many takfiri and jihadist groups expanded their influence and have become dominant actors in some countries. It is noteworthy that takfiri groups such as Islamic state of Iraq and the Levant or Al Nusra- front have controlled many territories of Iraq and Syria by 2015. The present paper is to focus primarily on the reasons behind the rise of jihadists in Iraq and Syria. The main question is as follows: which factors have caused and facilitates the rise of Takfiri groups in Iraq and Syria since 2011. The findings of the paper illustrate that sectarianism and democracy crisis in the national level, regional competitions and the support of some powerful countries in the regional level and finally the relative inaction of great powers especially the United States have facilitated the expansion of jihadists in Iraq and Syria. However, the rise of Takfiris expands the insecurity and crisis in the region and may inspire the intervention of great powers.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_1575_f4a2b7762accdab93ebdb60e2fe4ca88.pdf
افراط گرایی
خاورمیانه
جریانات تکفیری
عراق
سوریه
NATO
UN Security Council
Humanitarian Intervention
Responsibility to Protect
Cooperative Security
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2016-02-20
4
4
164
129
1576
قدرت نرم و جایگاه چین در نظام جهانی
Soft Power and Position of China in Global Politics
علی اکبر جعفری
1
دیان جانباز
dayan_janbaz@yhoo.com
2
استادیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه مازندران
مدرس گروه علوم سیاسی دانشگاه مازندران
در سده بیست و یکم شاهد چهره های جدید ی از قدرت هستیم که حکومت ها برای ارتقاء جایگاه جهانی، منطقه ای و حتی داخلی خود از آن استفاده می نمایند. به عبارت دیگر، جهانی شدن و تحولات تکنولوژیک عصر جدید ضمن تغییر نظم سلسله مراتبی گذشته و شکل دهی هویت های جدید، بر قدرت، اولویت ها و منافع دولت ها و افراد و در نتیجه امنیت بین الملل تاثیر شگرفی بر جای گذاشته اند. یکی از نمودهای این تحولات ظهور بعد جدیدی از قدرت تحت عنوان «قدرت نرم» در عرصه ی قدرت دولت هاست که بر تاثیر علی ایده ها و «نفوذ بر قلوب و اذهان» تاکید دارد. در این راستا، کشور چین به طور فزایندهای از این شکل قدرت در سیاست خارجی و در نتیجه تغییر جایگاه خود در نظام جهانی استفاده نمودند. بنابراین، فرض مقاله این است که ابعاد قدرت نرم، عملکرد مثبتی بر بهبود جایگاه چین در نظام جهانی داشته است
In 21 Century we see the New Versions of Power that Governments use them for Promotion and Gradation of Their Global, Regional and even Internal (domestic) Positions. In Other Word (Namely), Globalization and Technological Developments of New Era, Change the Hierarchy Orders and Configure to New Identities, in addition to, Effects on Power, Preferences and States and Persons Interests and, at the Result of, International Security. One of the Versions of this Changes is Emersion of New Dimension of Power as a Soft Power in Process of States Power that Emphasis at Causal ideas Affect and Influence on "Mentality and Hearts". In this Respect, China to have Use for this Schema of Foreign Policy Power and, At the Result of, Change the Their Positions in Global System, Increasingly. So, The Assumption of this Paper that Dimensions of Soft Power have a Noticeable Function on Promotion of the Country
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_1576_f62e382488c37fabe1cca0839e73adbf.pdf
قدرت نرم
چین
بعد فرهنگی
بعد سیاسی
بعد علمی
بعد اقتصادی
جایگاه بین المللی
Soft Power
China
Cultural Dimension
Political dimension
Scientific Dimension
Economic dimension
International Position
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2016-02-20
4
4
202
165
1577
Research Paper
نگاهی ایرانی به فهم موانع و ناکامی در روابط تهران - باکو
Iranian Perspective to Understand the Obstacles and Failure in Relations between Tehran - Baku
سعید وثوقی
sabanco@yahoo.com
1
مسعود رضایی
2
استادیار گروه روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
دکتری روابط بینالملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان
روابط آذربایجان با ج. ا. ایران تحت تأثیر وجهه آن به عنوان کشوری شیعی و تحت حاکمیت یک دولت سکولار فعال شکل گرفته است. در این میان، بیش از آنکه عوامل جغرافیا، مذهب و قومیت باعث تقویت روابط شده باشد، از آن ممانعت کرده است. این کشور در اغلب مواقع، نقش مخالف ایران را در منطقه ایفا میکند و بهرغم جمعیت عمدتاً شیعه، حکومتی غربگرا دارد و شدیداً تلاش میکند تا به آن چیزی که ایران نیست، تبدیل شود. بررسیِ کلیِ روابط خارجی آذربایجان در ارتباط با ایران نشان میدهد که این روابط عموماً مبتنی بر حسن همجواری بوده و از نظر تجاری در سطحی نه چندان مطلوب قرار دارد؛ اما در کنار آن، به لحاظ سیاسی و همچنین از بعد امنیتی دارایِ چالشهایی بوده است. عوامل و دلایل متعددی در این ارتباط دخیل و موجبات واگرایی دو کشور را در قالب یک نظام معنایی منفی فراهم آورده است. اما در این مقاله، مشخصاً از «زاویۀ دید ایران» به این روند نگریسته میشود و در این راستا، مسائلی همچون قومگرایی، برخی تحرکات ضدایرانیِ باکو، چالشهای رژیم حقوقی و نظامیگری در قلمرو خزر، و همکاریهای پر ابهام آذربایجان با اسرائیل و همچنین آمریکا از جمله عوامل مؤثر در این قضیه محسوب میشوند که ایران نیز نسبت به آنها حساسیت ویژهای دارد. نظر به این مهم، مقالۀ حاضر، ضمن بررسیِ متغیرهای اثرگذار در ناکامی روابط دو کشور، بهگونهای توصیفی - تحلیلی به واکاوی و تبیین مجموعه عوامل مورد ادعا در این خصوص میپردازد
Azerbaijan’s relations with the Islamic Republic of Iran have been shaped by its status as a Shia state under an actively secular government. In this regard, religion, ethnicity and geography have does more to hinder than help ties between Azerbaijan and Iran. While Azerbaijan is majority Shia - aside from Iraq, the only state neighboring Iran to not be predominantly Sunni - its secular leadership views the Iranian doctrine of guardianship of the jurist as a danger to the regime’s survival. Baku emphasizes Azeri nationalism over Islamic solidarity and has sought to remove religion from the public sphere; it regularly charges Tehran with backing preachers and religious extremists in Azerbaijan, claiming Tehran aims to overthrow the Aliyev regime. Iran, in turn, sees this ethnic focus as an attempt to foment secession among Iran’s ethnic minorities in the border region between the two states, and views Azerbaijan as aggressive in bringing in outside powers and claiming mineral rights in the Caspian
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_1577_3ba2f139416d9a640942d625307f5ba8.pdf
ایران
قفقاز جنوبی
آذربایجان
آمریکا
دریای خزر
قوم گرایی
اسرائیل
Iran
Azerbaijan
Israel
the Caspian Sea
Ethnicity
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2016-02-20
4
4
240
203
1578
Research Paper
افول قدرت نرم امریکا؛ شاخصها و مؤلفهها
The Decline of America's Soft Power, Measures and Components
علی آدمی
salehi84@yahoo.com
1
سیده مهدیه قرشی
mahdiyehghorash@yahool.com
2
استادیار گروه روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی
کارشناسی ارشد روابط بین الملل
امریکا به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین اقتصاد پیشرفته در جهان معرفی شده است، اما در چند سال گذشته و با توجه به ناپایداری وضعیت اقتصادی در جهان و به دنبال آن مواجهه امریکا با کسری بودجه و بدهی خارجی و همچنین ظهور اعتراضات مردمی در این کشور به شرایط نابرابر اقتصادی حاکم بر جامعه امریکا، اعمال سیاست خارجی یک جانبهگرایانه این کشور در جریان جنگهای عراق و افغانستان و نیز مداخلهگری امریکا در بحرانهای خاورمیانه موجب شد تا برخی از نظریهپردازان، قدرت امریکا را در حوزه نرم به چالش کشیده و زمینههای افول آن را تبیین کنند. این نوشتار در پاسخ به این پرسش که شاخصها و دلایل افول قدرت نرم امریکا چیست، بر اساس نظریه قدرت نرم جوزف نای این فرضیه را دنبال میکند که اگرچه امریکا از پتانسیلهای بالقوه و بالفعل خود در اجرای سیاستهایش استفاده کرده و در پی افزایش نفوذش در شکل اقناع دولتها و ملتهای جهان است، اما اجرای سیاستهای داخلی و خارجی ناسازگار با اولویتهای ارزشی و فرهنگی مورد ادعای این کشور، قدرت اقناعکنندگی آن را رو به افول کشانده است. نگارندگان با بهرهگیری از روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از آمار در صدد بررسی فرضیه مورد نظر میباشند.
America with a population of over 300 million people, GDP and per capita income 200/47 66/14 trillion dollars, the largest and most powerful advanced economy in the world, but in the last few years and due to the unstable economic situation In the face of the world, followed by America with the deficit and external debt, as well as the emergence of protests in the country to unequal economic conditions prevailing in America, the country's foreign policy during the wars in Iraq and Afghanistan and a reason America's intervention in crises Middle East led to some theorists, America's power is challenged in the application and explained the grounds for its decline. Convincing governments and peoples of the world, but internal and external policies incompatible with the values and cultural preferences of its claims, the power Aqnaknndgy decline has brought it. The authors using analytical methods and statistics are seeking to investigate the hypothesis.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_1578_fc5674bbdb24ffd32da19a952142b436.pdf
قدرت نرم
سیاست خارجی
آمریکا
جوزف نای
فرهنگ
قدرت سخت
Soft Power
Foreign Policy
America
Joseph Nye
culture
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2016-02-20
4
4
278
241
1579
Research Paper
امکانسنجی شکل گیری اقلیم کُردی در شمال سوریه
The Possibility of the Formation of Kurdish Region in the North of Syria
اسکندر مرادی
1
ضیا الدین صبوری
2
شیلان خاکی
3
عبدالمطلب جوانمردی
4
کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
پژوهشگر روابط بین الملل و دبیر انجمن ایرانی روابط بین الملل
کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشگاه مفید، واحد تهران، ایران
کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشگاه خوارزمی تهران، ایران
خاورمیانه ای که در سال 1916میلادی براساس معاهده "سایکس-پیکو" ترسیم شد؛ در شرایطی وارد هزاره سوم میلادی میشود که هنوز هم مانند جزیرهای توسعه نیافته و ناامن در جهان باقی مانده است. در این میان، اکراد به عنوان بزرگترین ملت بدون دولت جهان، همواره هم تأثیرگذار و هم تأثیرپذیر از این بحرانها بودهاند. وقوع بهار عربی باعث ایجاد شرایط جدیدی شده است که کُردها را نیز وارد دوران جدیدی از زندگی سیاسی و اقتصادی کرده است. این شرایط جدید ضرورت انجام پژوهشهایی مستقل و علمی در باب جایگاه اکراد در ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه را بیش از پیش پر اهمیت کرده است. در این پژوهش که با استفاده از روش تبیینی به رشته تحریر درآمده و روش گردآوری دادههای آن بصورت کتابخانهای است؛ با استفاده از رویکرد سازه انگاری، به دنبال اثبات این ارزیابی این فرضیه است که به رغم تشکیل کانتون سه گانه(جزیره، عفرین وکوبانی) و باتوجه به موانع ساختاری داخلی و خارجی و نقش مؤثر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، تشکیل اقلیم کُردی در سوریه در وضعیت کنونی مبهم است اما در عین حال بازگشت به وضعیت قبل از2010 میلادی نیز غیرممکن است.
Middle East which was formed according to the Sykes-Picot treaty in 1916 enters to the third millennium in conditions that it has still remained like undeveloped and unsafe island in the world. In the meantime, Kurds as the largest stateless nation of the world have always influenced on these crises and have been influenced from them. Occurrence of Arabian spring has caused new conditions which have entered Kurds in new period of political and economic life. These new conditions have increased the necessity of doing independent and scientific researches about Kurds position in new geopolitics of Middle East. In this research which has been written by using of descriptive-analytic method and the method of collecting its data is in library form by using of constructivism we seek to prove this hypothesis that despite of formation of triple canton (Island, Afrin and Kobane) and with regard to the internal and external structural obstacles and effective role of regional and trans-regional actors, formation of Kurdish region in Syria at current situation is ambiguous but however retuning to the situation before 2010 ad is also impossible
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_1579_65c9b71a957f9abf4feea33a3a5f7169.pdf
اقلیم کُردی
سوریه
سازه انگاری
خاورمیانه
کُردها
the Middle East
Feasibility
Identity
Constructivism
Syria