per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2015-02-20
3
4
7
28
129
Research Paper
تحلیل سازه انگارانه روابط مصر و اسرائیل
Constructivist Analysis of the Egypt - Israel Relations
ارسلان قربانی
1
حسینعلی توتی
2
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی
دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه خوارزمی
روابط مصر و اسرائیل از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی همواره با فرازوفرودهای متعددی روبرو بوده است. طی سالها مصر رهبری جهان عرب را در رابطه با منازعه اسرائیل و فلسطینیها بر عهده داشته است و همین مسئله بر اهمیت این کشور برای اسرائیل در خاورمیانه افزوده است. در دوره طولانی ریاست جمهوری حسنی مبارک روابط مصر و اسرائیل در زمینههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی گسترش یافت. پس از گسترش موج اعتراضات سیاسی و اجتماعی در کشورهای عربی از سال 2011 به بعد و با آغاز اعتراضات گسترده مردمی در مصر، حسنی مبارک از صحنه سیاست داخلی این کشور مجبور به کنارهگیری شد و در اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از خیزشهای اسلامی اخوان المسلمین بهعنوان باسابقهترین گروه اسلامگرای مصر این منصب را در اختیار گرفت. با توجه به اینکه سیاست خارجی هر کشور در راستای سیاست داخلی آن تنظیم میگردد، به قدرت رسیدن اخوان المسلمین طبیعتاً سیاست خارجی مصر را به طور عام و رابطه دو جانبه با اسرائیل را به طور خاص تحت تأثیر قرار داد. این مقاله به بررسی روابط مصر و اسراییل با تاکید بر نقش اخوان المسلمین مصر در دوره پس از مبارک پرداخته است.
Egyptian-Israeli relations have been filled with ups and downs since the state of Israel formed in 1948. Egypt was the leader of Arab world in Palestinian-Israeli conflict and this issue has increased the importance of Egypt for Israel. During the long time of president Hosni Mubarak bilateral Political, economic and security ties between the two countries increased. After Arab Spring in 2011 and widespread protests in several Arab countries, The protests were drawn in Egypt and president Hosni Mubarak stepped down. In the first presidential election after ousted Hosni Mubarak, The Muslim Brotherhood came to power, as the oldest Islamist group in Egypt. Since the foreign policy of every country set along with its internal policies , this political change will affected Egypt's foreign policy in general and bilateral relations with Israel in particular. The purpose of this study is to investigate the influence of Muslim Brotherhood on Egypt's relationship with Israel through constructivism theory.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_129_f579a75480624ce91523e76f86275326.pdf
مصر
اسرائیل
خیزشهای اسلامی
اخوان المسلمین
رویکرد سازهانگاری
Egypt
Israel
Arab Spring
Muslim Brotherhood
Constructivism
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2015-02-20
3
4
29
55
130
Research Paper
قلمرو سازی گفتمانی در ژئوپلیتیک
Discursive Territoriality in Geopolitics
رسول افضلی
rafzali@ut.ac.ir
1
مرجان بدیعی ازنداهی
2
یاشار ذکی
yzaki@ut.ac.ir
3
وحید کیانی
4
دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
قلمرو سازی در جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک بهعنوان یکی از مباحث پایهای به شمارمی رود. قلمروسازی، یک ساختار سیاسی انسانساخت است که در پی تقسیمبندی فضا است. قلمرو سازی ذاتاً سیاسی و یا ماهیتاً مشاجره آمیز است و بدون تقسیم بیرحمانه فضا به بخشهای جداگانه و تخصیص انحصاری فضا وجود نداشته است. ازاینرو، قلمرو سازی یک فرایند هدفمند است و اهداف مختلفی مثل اقتصادی، امنیتی، هویتی، انگیزشی و یا حتی عاطفی را ممکن است دنبال نماید. اما قلمرو سازی گفتمانی «فرایندی است که بر مبنای آن افراد، گروهها یا کشورهای مسلط برای کنترل و مدیریت فضای جغرافیایی در راستای نظم سیاسی و ژئوپلیتیکی مطلوب خود، به تولید گفتمانهایی اقدام میکنند که در آن از اعمال قدرت صرف (قدرت سخت) برای کنترل فضا فراتر میروند، طوری که، کسانی که بر آنها اعمال قدرت میشود، خود متوجه چنین فرایندی نمیشوند (قدرت نرم)». با این تعریف، مقاله حاضر درصدد است تا با استفاده از عناصر سهگانه «فضا»، «قدرت» و «هویت» به تبیین چگونگی فرایند شکلگیری قلمرو سازی گفتمانی و با استفاده از طبقهبندی سهگانه: زمینه (دائمی یا موقتی)، چارچوب تحلیلی (تبیینی – تفسیری یا پساساختارگرا) و موضع سیاسی (جانبدارانه یا بیطرف)، به روش تحلیل گفتمان سیستماتیک و هدفمند در ژئوپلیتیک انتقادی دستیافته و درنهایت با دستگاه سهگانه «گفتمان»، «سیاست» و «هویت» لاکلا و موف به این نتیجه دست یابد که چگونه دانش ژئوپلیتیک انتقادی با استفاده از تحلیل گفتمان درک و ساخته میشوند
Territoriality is considered in the political geography and geopolitics as one of the fundamental issues. Territoriality is man making political structure that seeks to divide space. Territoriality is political nature or the nature of the dispute and no existed without ruthless dividing of space into separate parts and the exclusive allocation of space. Therefore, territoriality is purposeful process and may pursue various purposes, including economic, security, identity, stimulus or even emotional. This paper intends to use the three elements of "space", "power" and "identity" to explain the formation process of discursive territoriality and using three categories: the context (proximate or distal), analytic form (post-/structuralize or interpretive-explanatory) and political stance (involved or detached), achieved the systematic and purposeful discourse analysis in critical geopolitics. And finally, with local and mouffe's theory of discourse divided into three interdependent apparatuses: the discourse apparatus, the identity apparatus and the politics apparatus this result is achieved the ways in which critical geopolitics scholarship has understood and made use of discourse analysis.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_130_044c97a5b5bc391eb59c729c69f40d3a.pdf
قلمروسازی گفتمانی
ژئوپلیتیک انتقادی
پساساختارگرایی
تحلیل گفتمان
Discourse Territoriality
Critical Geopolitics
Post-Structuralism
Discourse Analysis
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2015-02-20
3
4
57
89
131
Research Paper
راهبرد امنیتی ایران در مقابل تحرکات ژئوپلیتیکی آمریکا در خاورمیانه (2015- 2001)
Iran's Security Strategy towards US Geopolitical Movements in the Middle East (2001- 2015)
سید امیر نیاکویی
niakoee@gmail.com
1
حسین بهمنش
behmanesh93@gmail.com
2
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه گیلان
دانشجوی دکتری مطالعات منطقه ای دانشگاه تهران
تحلیل و بررسی راهبرد امنیتی کشورها در نظام بین الملل همواره از دغدغه های دانشمندان سیاست بین الملل بوده است. یکی از نظریه های مطرح جهت تحلیل راهبرد امنیتی کشورها نظریه نوواقع گرایی کنت والتز است که از جنبه ای ساختاری و سیستمیک به این موضوع می پردازد. البته در گذر زمان محققان مختلفی به تعدیل وتقویت نظریه والتز پرداخته اند تا چارچوبی تحلیلی برای بررسی تطبیقی راهبرد امنیتی کشورها در دوره های مختلف یا در مقایسه با یکدیگر ارائه نمایند. نویسندگان در این مقاله قصد دارند با بهرهگیری از مدل تعدیل شده برت هنسن و پیتر تافت و آندرس ویول به بررسی راهبرد امنیتی ایران در مقابل تحرکات ژئوپلیتیکی آمریکا در خاورمیانه پس از یازدهم سپتامبر بپردازند. نگاهی اجمالی به راهبرد امنیتی جمهوری اسلامی ایران حاکی از آن است که راهبرد امنیتی این کشور در قبال حمله آمریکا به افغانستان ترکیبی از دنباله روی و موازنه نرم بوده در حالی که در اشغال عراق توسط آمریکا، موازنه نرم و در بحران کنونی سوریه، موازنه سخت وجه غالب راهبرد امنیتی ایران بوده است. بر این اساس، پرسش اصلی مقاله چنین است: راهبردهای امنیتی مختلف ایران در مقابل تحرکات ژئوپلیتیکی آمریکا در منطقه خاورمیانه را چگونه میتوان تبیین نمود؟ دوره زمانی این پژوهش پس از یازده سپتامبر 2001 بوده و سه واقعه حمله امریکا به افغانستان، اشغال عراق و تحرکات آمریکا در سوریه مورد توجه قرار گرفته اند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که امنیت نسبی و ایدئولوژی نسبی متغیرهای مستقلی میباشند که با بهره گیری تلفیقی از آنها میتوان راهبرد امنیتی ایران در وقایع فوق را تبیین نمود.
The analysis and examination of security strategies of different states is an important analytical task in political science and international relations and many theories have been put forward to dealing with this concern. Undoubtedly, the theory of Kenneth waltz and its modification by scholars such as birth Hansen, Peter Toft and Anders Wiwel are very important analytical tools for this matter. In this paper, authors are going to examine Iran's different security strategies towards Unites State’s geopolitic advances in the Middle East since 2001by applying the theory of Hansen and his collegues.The findings of the paper demonstrate that Iran adopted the combination of soft balancing and soft bandwagoning in the aftermath of the United States attack to Afghanistan, while in Iraq’s crisis and Syria developments soft balancing and hard balancing were, respectively adopted by the Islamic government of Iran. Moreover, the relative security and relative ideology are the independent factors which determine and explain the reasons behind the adoption of these strategies.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_131_b0760ec3e6e37d09b6dfc45c82434528.pdf
امنیت نسبی
ایدئولوژی نسبی
دنباله روی
موازنه
Balancing
Geopolitics
Bandwagoning
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2015-02-20
3
4
91
119
132
Research Paper
دیپلماسی آب، از منازعه تا همکاری
Hydro Diplomacy: From Conflict to Cooperation
سید عباس عراقچی
1
عضو هیات علمی دانشکده وزارت امورخارجه تهران
آب مادهای حیاتی و غیرقابل جایگزین است. تغییرات آب و هوایی، افزایش جمعیت وتغییر سبک زندگی موجب افزایش تقاضا برای آب و فشار برمنابع آب شیرین گردیده است. منابع آب درسراسرجهان در مرحله بحرانی است. با این حال شدت و ضعف آن در مناطق مختلف متفاوت است. مناطقی مانند خاورمیانه، ساحل در حاشیه صحرای بزرگ آفریقا و منطقه جنوب آفریقا بیشتردر معرض خطر کمبود آب هستند. به منظور شناخت وضعیت موجود و یافتن راه حلهای بحران آب، هیدروپلیتیک به عنوان یک دانش جوان وارد مطالعات دانشگاهی شده است. از آنجا که حل مشکلات ناشی از کمبود آب از عهده تک تک کشورها بر نمیآید، لذا همکاریهای دوجانبه و چندجانبه و بینالمللی در این زمینه اجتناب ناپذیراست. به این منظور دولتها نیازمند سیاست خارجی فعال، پویا و متناسب با شرایط جدید هستند. آب مجازی از دیگر راههای مدیریت چالشهای آب در قرن بیست و یکم در نواحی خشک و نیمه خشک به شمار میرود. آب مجازی به معنای واردات هوشمند مواد غذایی یا کالاهای آب بر، بر اساس اصل مزیت نسبی است. در این خصوص دو راهبرد کلی قابل ذکراست: 1- واردات کالاهای آببر؛ 2- تولید کالاهای آببر در مناطق پر آب با سرمایهگذاری مشترک کشورهای کم آب. این مقاله کوششی است به منظور ارائه راه حلهای عملی در جهت تطبیق کشور با شرایط جدید آب و هوایی و کمبود منابع آب.
Water is a vital and irreplaceable material. Climate changes, population increase and life style changes have leaded to the increase of water demands. At the time being, the situation of water resources in all over the world is critical. However, some regions such as the Middle East and the south of Africa are more vulnerable. Hydro politics is a young knowledge which deals with the examination of water resources and finding solutions for water crisis. Since the solving of water problems is difficult for individual states, bilateral and multilateral cooperation seems inevitable. Accordingly states have to pursue active and dynamic foreign policy to overcome the challenges. Virtual water is one of the methods for managing the water problems in arid and semiarid regions. Virtual water means the smart import of water dependent food or goods according to relative advantage. Accordingly two strategies have been mentioned: 1) import of water dependent goods and 2) production of water dependent goods in watery regions with the common investment of arid and semiarid countries. The present paper is an endeavor to submit practical solutions for overcoming the water crisis in our country.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_132_6de1f770cb5dbc73ea907d294545d980.pdf
آب
هیدروپلیتیک
منازعه
همکاری
سیاست خارجی
Water
Hydro Politic
Conflict
Cooperation
Foreign Policy
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2015-02-20
3
4
121
149
133
Research Paper
برسازی امنیتی فعالیت هسته ای ایران
Securitization of Iran’s Nuclear Program (2003-2013)
علی امیدی
hamnavaz90@yahoo.com
1
سعیده مرادی فر
2
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
دانش آموخته روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران از سال 2002 تاکنون از مهمترین مباحث مطرح در سطح بینالمللی است. از زمان مطرح شدن این برنامه، کشورهای غربی و در راس آنها ایالاتمتحده، واکنش شدیدی علیه این برنامه ابراز و به تبع آن رسانههای غربی و آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز سعی در بزرگنمایی و تهدید جلوه دادن آن دارند. لذا نوشتار حاضر به تببین و بررسی کنش کلامی رسانههای غربی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در امنیتی ساختن و بزرگنمایی برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران در طی ده سال گذشته پرداختهاست. این پژوهش در پی پاسخگویی به این پرسشها میباشد: رویکرد رسانههای غربی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در امنیتی ساختن فعالیت هستهای ایران چگونه است؟ چرا روزنامههای پر مخاطب غرب و آژانس بینالمللی انرژی اتمی از واژگان و عباراتی حاوی بار منفی برای بزرگنمایی برنامه هستهای ایران استفاده میکنند؟ فرضیه نوشتار بیان میکند که رسانههای غربی و آژانس در برساختگی بار امنیتی برنامه هستهای ایران نقش موثری داشتهاند. این رسانهها و آژانس با انتخاب واژگان و عبارات حاوی بار منفی، به عنوان ابزاری برای امنیتی ساختن برنامه هستهای ایران، در تلاش ا ند که فضای ذهنی مخاطبان و بازیگران منطقهای و جهانی را از برنامه هستهای ایران منفی نمایند. در این پژوهش به روش تحلیل محتوا، تعدادی از سرمقالههای چهار روزنامه پرمخاطب واشنگتن پست، گاردین ، وال استریت ژورنال، دیلی تلگراف و اسناد صادره توسط آژانس بینالمللی انرژی هستهای مورد بررسی قرار گرفته و همچنین در این پژوهش از مکتب کپنهاگ به عنوان چارچوب تئوریک استفاده شده است.
Since 2002, Iran's nuclear program has been the most important topics in international level. Since the introduction of this program, led by the United States and other Western countries, a backlash against it has been started and consequently the Western media and the International Atomic Energy Agency have aggrandized it and have tried to show it as threat. The aim of this paper is to study the role of Western media and the International Atomic Energy Agency on securitization and aggrandizement of Iranian nuclear program to their audience in the past ten years. This study seeks to answer the questions; how were the Western media and International Atomic Energy Agency's approach in securitization of Iran’s nuclear activities? Why top Western newspapers and International Atomic Energy Agency have used negatively charged words and phrases to show Iranian peaceful nuclear program as threat? The Research hypothesis states that the selected Western media editorials (Wall Street Journal, Guardian, Washington Post, and Daily Telegraph) as well as IAEA have tried to construct a connection between world security and Iran's nuclear program. The questions and hypothesis would be evaluated in a cross-sectional manner. In this study, the Copenhagen school is used as a theoretical framework.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_133_09685edcfb44d87a0b568a5f235fc3aa.pdf
امنیتی ساختن
مکتب کپنهاگ
برنامه هسته ای ایران
Copenhagen School
Securitization
Iran’s nuclear program
IAEA
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2015-02-20
3
4
151
182
134
Research Paper
روابط ایران و دژ منطقه ای شورای همکاری خلیج فارس
Relations between Iran and Regional fort of PGCC
هادی صادقی اول
1
جعفر نقدی عشرت آباد
2
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه شیراز
دکتری تخصصی روابط بین الملل، دانشگاه علوم تحقیقات، اصفهان
به موازات پیروزی انقلاب اسلامی در فوریه 1979 بازتاب منطقهای و بینالمللی این انقلاب با توجه به رخداد آن در منطقه حساس خاورمیانه اهمیت یافت. بازتاب این انقلاب برای برخی امیدوار کننده و برای برخی نیز نگرانکننده بود. در این بین کشورهای عربی منطقه که به لحاظ فرهنگی و اقتصادی ایران را رقیب خود میدانستند، درصدد مقابله با تاثیرات احتمالی انقلاب ایران برآمدند. یعنی اگر نمود اصلی برخورد مستقیم اعراب علیه ایران حمله نظامی رژیم عراق به ایران بود، اما نشان اقدام غیرمستقیم کشورهای عربی منطقه، شکلگیری ائتلافی منطقهای با عنوان شورای همکاری خلیج فارس در ماه مه 1981 در شهر ابوظبی امارات متحده عربی بود. البته اگرچه به موازات فاصله گرفتن از شرایط خاص انقلاب اسلامی، روابط ایران و شورای همکاری خلیجفارس دچار تغییر و تحولاتی گردید، اما در ادامه نیز دو طرف و خصوصاً کشورهای عرب منطقه رقابت را بر همکاری ترجیح دادند. با در نظر داشتن این مهم این جستار درصدد است با بهرهگیری از تئوری جامعه امن و نظریه دژ منطقهای الکس جی بلامی، مناسبات ایران و شورای همکاری خلیجفارس را به بوته بحث گذاشته و نشان دهد بر اساس آن، چگونه دولتهای درون شورا، روابط درونی خود را مبتنی بر انگاره جامعه امن تعریف کرده و جمهوری اسلامی ایران را مطابق با انگاره دژ منطقهای بلامی به چشم دگر خود و تهدیدی برای قواعد و هویتهای خود پنداشته اند.
The Islamic revolution of 1979 has different reflections in the Middle East. It was inspiring for oppressed people and disturbing for many repressive governments. Meanwhile, the Arab regimes have been attempting to confront the potential impacts of the Iranian revolution. They announced officially the establishment of the Persian Gulf Cooperation Council in May 1981 with the aim to confront Iran. Although the relationship between Iran and the Persian Gulf Cooperation Council has been unsteady and complicated, it seems that both sides especially the Persian Gulf Cooperation Council prefer competition rather than cooperation. In the present paper, the theory of "security community" and "regional Fortresses” (Alex Bellamy) was used To better understand the relationships between Iran and PGCC. Based on this approach, the authors demonstrate that how PGCC Suppose Iran as a threat to their identity and act in accordance with this supposition.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_134_730ab3adf85a3c6d4a4a7e2f1e33f23d.pdf
شورای همکاری خلیج فارس
جامعه امن
دژ منطقه ای
هنجارها
ایران
PGCC
Security Community
Regional Fortresses
Norms
Iran
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2015-02-20
3
4
183
218
135
Research Paper
نقش واگرایانه آمریکا در منطقه خلیج فارس، پس از 11 سپتامبر
Divergent Role of the U.S in the Persian Gulf Region After the September ,11.
احمد جالینوسی
drdjalinoosi@yahoo.com
1
هنگامه البرزی
hengamehalborzi@yahoo.com
2
یگانه طباطبایی
yegane_tabatabaei@yahoo.com
3
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
دانش آموخته روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
دانش آموخته روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
منطقه خلیج فارس به لحاظ ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی، یکی از مهم ترین مناطق دنیاست که به دلیل وجود منابع سرشار انرژی و موقعیت حساس جغرافیایی وسیاسی نقش و جایگاه مهمی در ساختار امنیت بینالملل داشته و فضای مناسبی را برای ایفای نقش بازیگران فراهم میکند. این موقعیت برجسته خلیج فارس سبب شده است که در طول تاریخ مورد توجه قدرتهای فرامنطقه ای قرار بگیرد. آمریکا نیز بخصوص پس از یازده سپتامبر سعی نموده است تا جایگاه قوی و با ثباتی را در ترتیبات امنیتی و سیاسی منطقه خلیج فارس پیدا کند. باتوجه به این امر سؤال اصلی پژوهش این است که علل ایفای نقش واگرایانه آمریکا در منطقه خلیج فارس پس از یازده سپتامبر تا کنون چه بوده است؟برای روشن شدن ابعاد مسأله، مقاله حاضر با کاربرد رویکرد رئالیسم تهاجمی این فرضیه را مطرح مینماید که باتوجه به موقعیت مهم ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک خلیج فارس و منافع آمریکا در این منطقه، یکی از اهداف مهم ایالات متحده، تسلط و نفوذ بر این منطقه است (برتری بر رقبا) و از آنجا که یکی از راههای افزایش قدرت و نفوذ طبق نظریه واقع گرایی، تضعیف اتحادها و ائتلافها در بیرون میباشد، آمریکا در پی این است که با ایجاد واگرایی در بین کشور های منطقه موازنه را در خلیج فارس حفظ نماید و مانع تسلط دولتهای رقبیب بر خلیج فارس شود.
Persian Gulf region due to geopolitical, geostrategic and geo-economics, one of the most important regions of the world. Because the energy sources and geographical location of sensitive political, have an important role in the structure international security and provides an atmosphere to play a starring role. The dominant position in the Persian Gulf is due to take place in the history of the Trans regional powers. A major extera_regional power in the U.S is dominate the Persian Gulf region, this is because consolidation strengthen its hegemony, for this reason, the U.S, especially after the September eleven has attempted to place strong and stable political and security arrangements in the Persian Gulf region to find. United States to achieve this important goal with chanting slogans such as: development democracy, resolve crises and security intended role of regional planning. But in fact, the U.S and its role in the region cause divergence between countries in the region. According to this is the main question in this study: "Divergent role of the U.S in the Persian Gulf region in the wake of what has been since September eleven?" to clarify the issue this paper using power-driven approaches neoclassical realism, this hypothesis implies that: "Considering the important position of geopolitical, geostrategic and geo-economics Persian Gulf and American interests in the region, a major U.S dominance over the region and one of the ways to increase the power and influence, according to the theory of realism undermine alliances and coalitions outside, the U.S is followed by the divergence between countries in the region to prevent the creation of a strong alliance."
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_135_9e8d8f95a08ed774c2486adaad3a12c8.pdf
خلیج فارس
آمریکا
واگرایی
رئالیسم تهاجمی
یازده سپتامبر
Importance of the Persian Gulf
Objectives of the U.S
Divergence
Offensive Realism
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2015-02-20
3
4
215
242
136
Research Paper
حدود دفاع مشروع دولت قربانی علیه کنش گران غیردولتی
The Scope of Self-Defense against Non-State Actors and Responsibility of Host State
ستار عزیزی
1
خاطره نظری
2
دانشیار گروه حقوق بین الملل دانشگاه بوعلی همدان
دانش آموخته حقوق بین الملل دانشگاه مفید قم
با افزایش تعداد کنشگران غیردولتی و ازدیاد نقش آنها در جامعه بینالمللی، فراوانی جنگ میان دولتها به تدریج جای خود را به جنگ میان دولتها و کنشگران غیردولتی داد و دولتها در معرض حملات این بازیگران جدید حقوق بینالملل قرار گرفتند. در نتیجه، ضرورت دفاع مشروع علیه آنها به روشنی مشخص گردید اما از آنجا که این کنشگران در خاک دول دیگر اقدام به ایجاد پایگاه و فعالیت علیه دیگر دولتها مینمایند لازم است حدود دفاع مشروع دولت قربانی علیه آنها و در محدوده سرزمینی دولت میزبان بررسی گردد و به این سؤالات پاسخ داده شود که چگونه اعمال این حق ذاتی در خاک دولت میزبان با اصل حاکمیت و تمامیت سرزمینی دولت مذکور قابل جمع خواهد بود؟ و مسئولیت یا عدم مسئولیت دول میزبان چه تأثیری در حدود اعمال دفاع مشروع توسط دولت قربانی دارد؟ در این مقاله پس از بررسی رویه دولتها و نظرات علمای حقوق به این نتیجه رسیدیم که چنانچه حمله مسلحانه کنشگران غیردولتی، قابل انتساب به دولت میزبان باشد، در اقدام به دفاع «علیه» دولت میزبان، تردید نمیتوان کرد و اگر این حمله منتسب به دولت میزبان نباشد(صرف نظر از مسئولیت غیر مستقیم دولت یا عدم مسئولیت آن) تنها میتوان به دفاع مشروع «علیه کنشگران اما در سرزمین دولت میزبان»، قائل شد. دیگر ابعاد این موضوع نیز در این مقاله تجزیه و تحلیل خواهد شد.
With the increase of the number of non-state actors in international community, the frequency of wars between states gradually was replaced by wars between states and non-state actors and states were challenged by these new actors. However, since these actors in the territory of other states create a base and act against them, it is necessary to legally examine the scope of victim’s state self-defense within the territory of the host states. The authors are going to answer these questions: how can justify the right of self-defense of victim states according to the principle of territorial sovereignty of host states? And responsibility or non-responsibility of host state has what impact in scope of self-defense? In this article in addition to answering these questions, we will also study practice of states and the opinions of legal scholars.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_136_0cb320744e3a9690f218fa55fd6702e7.pdf
دفاع مشروع
کنش گران غیردولتی
مسئولیت بین المللی
حاکمیت دولت ها
Self-Defense
Non-State Actors
International Responsibility
Sovereignty of States