per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2017-05-22
6
1
7
46
10.22124/wp.2017.2385
2385
Research Paper
فرهنگ به مثابه قدرت در روابط بین الملل؛ قدرت فرهنگ در برابر فرهنگ قدرت
Culture and Power in International Relations
محمدحسن جمشیدی
1
فرزانه نقدی
farinaghdi@yahoo.com
2
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
ذانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس
در حوزه مطالعات بین الملل غالباً قدرت مادی و سخت هسته اصلی و تعیینکننده میزان قدرت و نوع روابط میان دولتها بوده است. اما پس از جنگ سرد، قدرت مادی بهتنهایی پاسخ گوی نیاز جوامع انسانی نیست و شکل دیگری از قدرت که پایههای آن را مبانی ارزشی- هویتی و فرهنگی تشکیل میدهد، اهمیت بیشتری یافته است. فرهنگ و روابط فرهنگی چنان در ابعاد همهجانبه زندگی دولت- ملتها تنیده شده است که امروزه روابط بینالملل را روابط میان فرهنگها تعبیر میکنند. کشوری موفق است که بتواند از طریق فرهنگ، ارزش و ایدئولوژی خود اندیشه و ترجیحات دیگر دولت- ملتها را تحتتاثیر قرار داده و گفتمان و نظم بینالملل را در جهت مبانی فرهنگی- ارزشی خود هدایت کند. نظر به اهمیت نقش قدرت دولتها در تنظیم روابط خارجی و چرخش قدرت از نوع سخت به نرم، این مقاله تمرکز را بر بررسی یکی از ابعاد مهم قدرت نرم در روابط میان کشورها و افزایش پرستیژ و قدرت دولتها در نظام بینالمللی بنانهاده، سوال اصلی این است که فرهنگ و مولفههای فرهنگی چگونه میتوانند در افزایش قدرت در تعاملات میان دولتها و نهادهای بینالمللی موثر واقع شوند؟ این نوشتار بهمثابه تحقیقی بنیادی با رویکرد تحلیلی تبیینی و استفاده از دادههای کتابخانهای و اسنادی، به شناسایی عناصر فرهنگی و تحلیل رابطه این عناصر با افزایش قدرت تاثیرگذاری دولت میپردازد و نشان میدهد که دولتها چگونه میتوانند بهواسطه هنجارهای معنایی و گفتمانهای ارزشی، روابط خود با دیگر دولتها را در جهت اهداف و منافع و درنتیجه افزایش قدرت نفوذ خود مدیریت نمایند.
Material, hard power has been situated in the core of International studies in terms of power relaions and domination. After the Cold War, material power could no longer meet the needs of human communities. Nowadays, a different type of power, principles of which are based on identity and cultural-values, is more accredited. Culture and cultural ties are so integrated into the nation-states’ lives that international relations are currently defined through interaction of cultures. Successful Government is the one which affects nation-states’ preferences and interests and shapes the international order as well as shared discourse through instituting its own culture, values and ideology. Considering the role of power in establishment of international relationships, as well as the evolution of power from hard-to-soft, this article focuses on the investigation of one of the most important dimensions of soft power in relations among countries and its effects on enhancement of the states’ prestige and power in the international system. The main question is: “How would culture and cultural factors help the increase of power in international interactions among nation-states and organizations?” Collecting the library- based data and documented facts, the article, based on a descriptive- analytical approach, pinpoints cultural factors and explores the relationship between such fators and enhancement of states’ power. It discusses how states can affect semantic norms as well as valued discourses and manage their foreign relations in the pursuit of their own objectives and interests and, consequently, increase the states’ power of influence.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2385_0df51bf06a543d09def2e6c781fb9b9f.pdf
قدرت
قدرت نرم
فرهنگ
روابط فرهنگی
روابط بینالملل
قدرت فرهنگ در برابر فرهنگ قدرت
Power
Soft Power
culture
cultural relations
International relations
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2017-05-22
6
1
43
78
10.22124/wp.2017.2386
2386
Research Paper
تاثیر امنیت منطقه ای بر رفتارشناختی مجموعههای امنیتی مناطق
The Effect of Regional Security on behavioral of regional Security Complexes
محمدرضا دهشیری
mohammadrezadehshiri@yahoo.com
1
سید محمد حسینی
2
صارم شیراوند
sarem_shiravand@yahoo.com
3
سید مصطفی حسینی
4
دانشیار دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه
دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی
دانشآموخته کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه
دانشآموخته کارشناسی ارشد جغرافیای دانشگاه زنجان
امنیت منطقهای که از جمله مفاهیم محوری مکتب کپنهاگ و مورد تاکید باری بوزان و الی ویور را تشکیل میدهد، مجاورت و وابستگی متقابل امنیتی در خوشههای منطقهای را بسیار حائز اهمیت میپندارد. بهعبارتی دیگر، به دلیل اهمیت مولفههایی نظیر قطبش، ساختار آنارشیک، مرزها، باز بودن و ساخت اجتماعی، الگوی رفتاری مجموعههای امنیتی در مناطق مختلف و اتخاذ رویه همکاریجویانه در میان خود و مقابله با غیر بیش از پیش برجسته گردیده است. بر این اساس، پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که امنیت منطقهای چه تاثیری بر الگوهای رفتاری مناطق و مجموعههای امنیتی متشکل از آن دارد؟ فرضیه تحقیق این است که امنیت منطقهای به دلیل تاکید بر الگوی دوستی- دشمنی، بیناذهنی بودن امنیت، رژیمهای امنیت، آرایش واحدها و توزیع قدرت میان آنها منجر به تنظیم رفتار بازیگران در چارچوب مجموعههای امنیتی منطقهای میگردد. این مقاله با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای و منابع اینترنتی به بررسی تاثیر امنیت منطقهای بر رفتارشناختی مجموعههای امنیتی مناطق پرداخته است. این مقاله به این نتیجه دست یافته است که اهمیت حفظ امنیت در سطح مناطق از سوی بازیگران و تصور آنان مبنی بر دفاع از خود بر مبنای الگوی دوستی و دشمنی و همکاری در چارچوب رژیمهای امنیت منجر به شکلگیری ذهنیت و عملکرد آنان در قالب مجموعه امنیت منطقهای گردیده است.
Regional security and security complex theory that forms the central concepts of Copenhagen school and Barry Buzan and Weaver, consider the proximity and the interdependence of security in regional clusters very important. In other words, because of the importance of components such as openness, boundaries, anarchic structure, polarity and social construction, meme of security complex in different regions and adopt a solidarity approach among themselves and contrast with others has been prominent more than before. Accordingly, this research seeks to answer this question that what is the effect of regional security and security complex theory on regions meme and its security complex? The research hypothesis is that regional security based on components of intersubjective, power-security equation, defense – security, on one hand and security complex theory based on drawing friendship- enemy pattern, the importance of security regulations, make-up units and the distribution of power among them, on the other hand, drawing meme of security complex in regions. This paper based on descriptive and analytical methods and collecting information from library and Internet resources has checked the concept of regional security and based on the impact of these concepts on regions meme has achieved this result that the importance of security Protection in the Regions from actors and their imagination for self-defense on the basis of friendship and enmity and collaboration in terms of security regimes and finally the formation of mentality and their performance in term of security complex, leads to the application of these concepts.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2386_1448110dcbc4dbc17ca150838920c57f.pdf
امنیت منطقه ای
رژیم های امنیت
مجموعه امنیتی کلاسیک و منطقه ای
Regional Security
Security complex theory
Security Regimes
Classic and Regional Security Complex
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2017-05-22
6
1
79
101
10.22124/wp.2017.2387
2387
Research Paper
کاربست نظریه ریتبرگردر فرآیند شکل گیری سازمان های بین المللی؛ نمونه پژوهشی اتحادیه اروپا
Rittberger’s Theory Application on the Formation Process of International Organizations Case Study: European Union
محمد جواد رنجکش
ranjkesh@um.ac.ir
1
رضا آقایی مزرجی
aghaee.reza2014@yahoo.com
2
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه فردوسی مشهد
فالکر ریتبرگر در کتاب خود در باب تکوین سازمانهای بین المللی از سه شرط یا موقعیت یاد می کند. رویکرد شناختی که به جای تاکید صرف بر شرایط و نیروهای مادی، بر انگاره ها و اندیشه های مشترک تاکید ورزیده و ایجاد نهادهای بین المللی را به وجود اجماعی از ارزش ها و هنجارها وابسته می داند. رویکرد هژمونیک که بر اساس آن، سازمان های بین المللی، چیزی جز تامین منافع قدرت/های مسلط نخواهد بود و دولت/های هژمون، که از قبل تاسیس سازمان هابرآنند تا منافع و ارزش های خود را در سطح نظام بین الملل به پیش برده و رویکرد مسئله محور، که تاسیس سازمان های بین المللی را ناشی از همکاری بین کشورهای عضو برای حل مشکلات مشترک می داند. از آنجاکه نظریه ریتبرگر، نظریه ای عام و مدعی تبیین تکوین انواع سازمان هاست؛ لذا سوال پیش روی پژوهش حاضر این است که،باکاربست نظریه ریتبرگر در فرآیند شکل گیری اتحادیه اروپا، چه مولفه هایی در سه موقعیت یا رویکرد برگفته به دست می آید؟انگاره نوشتار آن است که هر سه موقعیت ریتبرگر در تکوین اتحادیه اروپا صادق اما از وزن و نقش متفاوتی برخوردارند. از اینرو در تخصیصی بر نظریه ریتبرگر،جایگاه و اهمیت سه موقعیت برگفته در تاسیس سازمانهای بین المللی یکسان نمی باشد.شیوه جمع آوری داده ها، کتابخانه ای و روش تحلیل داده ها، توصیفی-تحلیلی است.
This study aims to assess the process of formation in European Union according to problem-oriented, cognitive as well as hegemonic approaches. Constructivist scholars believe in cognitive approach, which is based on shared ideational issues and images rather than mere emphasis on material forces and circumstances. It argues that formation of international institutions depends on the existence of a consensus of values and norms. Realist scholars believe in hegemonic approach. According to the approach, international organizations are nothing but expression of interests of dominant powers. Hegemonic states establish international regimes and organizations to develop its values and interests within the international system. Problem-oriented approach has been expressed in the context of liberal viewpoints. According to this approach, establishing international organizations is resulted from cooperation among member states for solving shared problems, which begins with cooperation in economic issues, and may ultimately involve political matters as well. As Rittberger’s theory is a general theory which argues that it can explain the formation of different types of organizations, thus forthcoming question in this study is: which parameters are the outcome of applying Rittberger’s theory on the process of formation in European Union within the aforementioned positions or approaches? It seems that universal principles and norms, the role of hegemonic powers as well as the need for a solution to solving common problem and cooperation among European states has influenced the formation and development of EU .The method of collecting data is based on library sources and the method for analyzing data is descriptive-analytical
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2387_005350cffe77aceb3951f282e20179e6.pdf
سازمان های بین المللی
اتحادیه اروپا
رویکرد شناختی
رویکرد هژمونیک
رویکرد مسئله محور
international organizations
European Union
cognitive approach
hegemonic approach
problem-oriented approach
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2017-05-22
6
1
103
124
10.22124/wp.2017.2388
2388
Research Paper
چندجانبهگرایی تهاجمی ترامپ در کنش راهبردی ناتو
Trump's Invasive multilateral ism in NATO's Strategic Action
زهره پوستین چی
poostinchi@riau.ac.ir
1
استادیار گروه علوم سیاسی، واحد رودهن، دانشگاه آزاداسلامی، رودهن، ایران.
چندجانبهگرایی راهبردی آمریکا در دوران باراک اوباما براساس ضرورتهای ائتلاف منطقهای و بینالمللی شکل گرفته بود. به قدرت رسیدن ترامپ، منجر به تغییر در الگوهای تاکتیکی ایالات متحده با بازیگران منطقهای همانند اتحادیة اروپا و پیمان آتلانتیک شمالی شده است. ترامپ تلاش دارد تا از سازوکارهای مربوط به «چندجانبهگرایی تهاجمی» در حوزة فعالیتهای پیمان آتلانتیک شمالی استفاده نماید. چندجانبهگرایی تهاجمی دارای این ویژگی است که نهادهای راهبردی گذشته حفظ شده، اما از سازوکارهایی استفاده میشود که مبتنی بر نقش محوری ایالات متحده خواهد بود. چنین فرآیندی بهمنزلة مشارکت کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی در فضای کنش تهاجمی برای مقابله با «تهدیدات نوظهور» محسوب میشود. تهدیدات نوظهور ناتو از یکسو مبتنی بر نیروهای آشوبساز بهویژه داعش خواهد بود. از سوی دیگر، ساختار جدید ناتو در سال 2016 مبتنی بر «سازماندهی نیروهای واکنش سریع» بوده است. پرسش اصلی مقاله بر این موضوع تأکید دارد که: «راهبرد ناتو در دوران ریاست جمهوری ترامپ دارای چه ویژگیهای کنش تاکتیکی و راهبردی خواهد بود؟» فرضیة مقاله به این موضوع اشاره دارد که: «ناتو در انجام مأموریتهای راهبردی خود ناچار است تا از سازوکارهای مربوط به اقدامات اطمینانساز، ارتقاء قابلیتها و پاسخگویی برای مقابله با تهدیدات استفاده نماید.». در تبیین مسئله مقاله از «رهیافت نئورئالیسم تهاجمی» استفاده شده است.
US President D. Trump insists the "honest" European contribution to the Transatlantic alliance and, notably, to fulfill the obligation to increase military spending to 2% of GDP by 2024. D. Trump removes it into a category of unconditional obligations. In Europe, fears have increased that it can provoke the erosion of the American role and guarantees, weakening Transatlantic unity and NATO’s role, disunite the European allies themselves. Yet, the European allies are hardly willing and able to increase their real defense budgets, so the "2% issue" has challenged the US-European relations, American "responsible leadership" and the NATO coherent policy
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2388_ba8653a910289e0ab81e8a531f2d9405.pdf
پیمان آتلانتیک شمالی
اقدامات اطمینانساز
پاسخگویی راهبردی
نیروی واکنش سریع
NATO
Trust Building actions
Strategic Responding
Rapid Reaction Force
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2017-05-22
6
1
125
159
10.22124/wp.2017.2389
2389
Research Paper
مواضع گفتمانی و جهت گیری های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
Discourse positions and the foreign policy orientations of Islamic Republic of Iran
اردشیر سنایی
ardeshir_sanaie@yahoo.com
1
رضا حجت شمامی
resaleh92@gmail.com
2
استادیار روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
دانشجوی دکترای علوم سیاسی (گرایش ایران) دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
با تغییر دولتها در جمهوری اسلامی ایران مشاهده میشود که سیاستهای خرد و کلان آنها در سطح ملی، منطقهای و بین المللی با چرخشهای مشخص و غیرقابل انکاری همراه است، در حالی که این دولتها در یک گفتمان کلان و فراگیر انقلاب و جمهوری اسلامی ایران قرار دارند. چنین چرخشی در رویکردها ایجاب میکند که به این مسئله پرداخته شود که دولتها بر کدام مبنا رفتار کرده و چه عواملی آنها را به سمت سیاستهای متفاوت سوق میدهد. آیا پیشزمینههای فکری که برآمده از دیدگاههای هویتی و تاریخی است، نقشی در این تفاوت رویکردها دارد یا اینکه تنها بر اساس ملزومات جاری داخلی و بینالمللی چنین تفاوتهایی ایجاد می شود؟ در بررسی این مقاله که سالهای 1376 تا 1394 را در برمیگیرد، عنوان میشود که دلایل اصلی تفاوت تصمیمات و رویکردها در حوزه سیاست خارجی بیش از هر چیز برآمده از دیدگاههای هویتی و مبانی فکری شکلگرفته در طول تاریخ گذشته است که در دولتها نمایان میشود. بنابراین این مسئله بسیار مهم است که یک دولت که بر محوریت رئیس جمهور شکل میگیرد، از کدام رگههای هویتی و تاریخی ایران تاثیر پذیرفته که به سیاستهای جاری آن طی دورهای که روی کار است، تبدیل میشود. با توجه به اینکه ایران از زمینههای فکری، هویتی و تمدنی گوناگونی شکل گرفته، تاثیر هر یک از این دوره ها (ایران باستان، دوره اسلامی-شیعی و مدرن - معاصر) بر دولتها میتواند سیاستهای متفاوتی را شکل دهد. البته این تاثیرپذیری نسبی است و هیچ دولتی را نمیتوان جستجو کرد که خالی از هر یک از مبانی فکری و هویتی این سه باشد. از اینرو مسئله مهم این است که در کدامیک از دولتها، کدام زمینههای فکری و هویتی محوری است و ریشه عمیقتری دارد و رفتارهای سیاسی اصلی را تعیین میکند. بخش تئوری این مقاله گفتمان، انتخاب شده تا تفاوت رویکردی دولتهای شکلگرفته از سال 1376 تا 1394 با چشمانداز مناسبتری ارائه و بر همان مبنا ریشههای هویتی متنی-حاشیهای دولتها نیز نمایان شود. بر این مبنا سوال اصلی مقاله این است که «سیاستهای هویتی دولتها چه نقش و تاثیری بر رویکردهای سیاست خارجی ایران بین سالهای 1376 تا 1394 داشته اند؟» فرضیه نیز بر این مبنا است که «سیاست های هویتی دولت ها، متاثر از پیشینه و هویت تاریخی و گرایشات و مواضع گفتمانی متفاوت بین سال های 1376 تا 1394 باعث اتخاذ رویکردهای متفاوت در سیاست خارجی ایران شده اند.»
With the change of governments in I.R.I, the policies will lead to specified rotations, while are in a massive discourse of Islamic Revolution. So what background leads them to different policies? Are backgrounds emerged from the views of identity involved in that? In this article the main reasons for differences in approaches in the field of foreign policy more than anything else is the result of identity views. Therefore, the issues of identity of ancient Iran, issues of Islam-Shiite and modern era effect on the governments. Important issue is in which government, which backgrounds of identity is more pivotal and determines main political behavior? The theory of this article is selected as discourse to represent difference in government approaches formed from 1376 to 1394 to show identity roots of governments. Based on this notion the “main question” of article is “what’s been the effect of Identity politics of governments on IRI’s foreign policy approaches in years from 1376 to 1394?” The “hypothesis” is “Identity politics of governments which’s been effected by background, historical identity, political tastes and orientation between 1376 to 1394, has been led to make different approaches in Iran foreign policy”
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2389_f0da209c0f991f16805535ddffea6e10.pdf
هویت
سیاستها هویتی
هویت سهگانه
گفتمان
رویکردهای سیاست خارجی
Discourse
discourse positions
Foreign policy approaches
Identity
Triple Identity
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2017-05-22
6
1
131
158
10.22124/wp.2017.2390
2390
Research Paper
نقض حقوق بشر به واسطه اقدامات تروریستی وسازوکار مبارزه با آن
Human Rights, the victim of terrorism and of mechanisms to combat it
مجید بزرگمهری
bozorg_majid@yahoo.com
1
مهسا کیا رستمی
نهشقخسفشئه@غشاخخ.زخئ
2
دانشیار علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره
دانش آموخته کارشناسی ارشد روابط بین الملل، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
نقض گسترده حقوق وآزادی های اساسی بشر ازجمله سرکوب سیاسی، تبعیض های اجتماعی ، عدم رواداری وتحمل دربرخورد با اقلیت ها (مذهبی، نژادی و...)، به حاشیه راندن هرگونه صدای مخالف ،یکی ازموجبات اساسی نضج وگسترش خشونت واقدامات تروریستی است. اما اعمال خشونت آمیزی که عموماً تروریسم نامیده می شود مستقیم وغیر مستقیم – باعث نقض حقوق بشروآزادی های بنیادین شهروندان می شود.از سوی دیگر، با عنایت به اینکه مقابله با جرائم تروریستی باید به صورت سامانه مند ومداوم صورت گیرد ومستلزم اتخاذ تدابیرنسبتاً شدید (درمقایسه باسایر جرایم ) است، همواره این نگرانی وجود داردکه دولت ها(حتی سامانه های مبتنی برمردم سالاری وحاکمیت قانون ) ازمسیراعتدال وعقلانیت خارج شده ودرچارچوب مبارزه باتروریسم، خود مرتکب نقض ویا تحدیدحقوق بشر شوند. سوال محوری این مقاله پیرامون بررسی ابعاد نقض حقوق بشر درپدیده تروریسم با تکیه بر نظریه سازه انگاری بررسی می شود. در این تحقیق، با رویکردی تبیینی و تکیه بر اسناد، از روش مطالعه کتابخانه ای استفاده شده است. یافته های تحقیق گویای آن است که اقدامات تروریستی با سلب حیات انسان های بی گناه وسازوکارمبارزه با آن نیز در مواردی با نقض حریم وحقوق فردی، ناقض حقوق بشر تلقی می شوند.
Terrorism clearly has a very real and direct impact on human rights, with devastating consequences for the enjoyment of the right to life, liberty and physical integrity of victims. In addition to these individual costs, terrorism can destabilize Governments, undermine civil society, jeopardize peace and security, and threaten social and economic development. All of these also have a real impact on the enjoyment of human rights . In recent years, however, the measures adopted by States to counter terrorism have themselves often posed serious challenges to human rights and the rule of law. Some States have engaged in torture and other ill-treatment to counter terrorism, while the legal and practical safeguards available to prevent torture, such as regular and independent monitoring of detention centers, have often been disregarded This paper has been prepared with the aim of strengthening understanding of the complex and multifaceted relationship between human rights and terrorism. It identifies some of the critical human rights issues raised in the context of terrorism and highlights the relevant human rights principles and standards which must be respected at all times and in particular in the context of counter-terrorism. Based on two theoretical debates, i.e realism and constructivism, we have developed our discussion. The research is characterized with an analytical –descriptive method.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2390_9730993913ab5b1aaaf9dc0a4d199d4c.pdf
تروریسم
سازوکارمبارزه با تروریسم
حقوق بشر
نقض حقوق بشر
Terrorism
Human Rights
Counter Terrorism
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2017-05-22
6
1
159
193
10.22124/wp.2017.2391
2391
Research Paper
نقش حکومتهای محلی در فرآیند توسعه سیاسی، مطالعه موردی: ایران
Local Government and Political Development, Case Studies of Iran
منصور آبیار
1
حسین مسعودنیا
h.masoudnia@ase.ui.ac.ir
2
امیر مسعود شهرام نیا
3
دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
یکی از مهمترین مولفههای توسعه سیاسی، کارایی و کارآمدی دستگاه های حکومتی در سطوح ایالتی یا استانی دولت ها می باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش حکومت های محلی در فرآیند توسعه سیاسی با تأکید بر ایران میباشد. روش پژوهش در این مقاله تبیینی و گردآوری اطلاعات با استفاده از ابزار کتابخانهای و منابع اینترنتی انجام شده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که در ایران معاصر حکومتهای محلی سابقه چندانی ندارند و سابقه شکلگیری اندیشهها و قوانین مرتبط با این موضوع به سال 1285شمسی مقارن با شروع عصر مشروطه در حدود یک سده پیش بر میگردد. البته دولت محلی در ایران پیش از انقلاب مشروطه به صورت سنتی، منصوبی و غیردموکراتیک بوده است اما ایجاد دولت محلی مدرن از انقلاب مشروطه شروع شد و تاکنون تحولات زیادی به خود دیده است، نماد دولت محلی در ایران انجمن بلدیه یا انجمن شهر در قبل از انقلاب اسلامی و شوراهای اسلامی بعد از انقلاب اسلامی بوده است. بررسیهای تاریخی نشان میدهد که متاثر از شرایط و مقتضیات زمانی و قدرت هیات حاکمه نوعی کشمکش بین تمرکزگرایی (از جانب دولت مرکزی) و تمرکززدایی (از جانب انجمنها و شوراها) وجود داشته است که پس از دورههای کوتاهی از تمرکز زدایی، تمرکزگرایی بر تمرکززدایی غلبه یافته است.
Development policies today tend to prioritize intervention at a local level. From this close perspective on people’s living conditions, the whole spectrum of government action, from exercising democracy to providing public services and ensuring economic progress, can be taken into account. This is where the everyday impacts of democracy, the rule of law and development are felt and it is the most relevant level for a partnership between the various actors involved in achieving these. Decentralization, that is, the transfer of responsibilities from the State to local governments, is an adapted means of “re-legitimizing” government action, at a time when the latter is sometimes challenged, through the establishment of institutions that are closer to the citizens, fostering their participation in public life and encouraging the authorities, through their proximity with the citizens, to accept greater accountability for their work. It is also an opportunity to implement policies that are better adapted to the needs of the people, particularly in terms of basic services, and to generate local economic momentum to boost national development.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2391_52b43f424f60d5bdb50057d8f13629d5.pdf
حکومت محلی
کارایی نهادی
کارآمدی سیاسی
توسعه سیاسی
Local government
institutional efficiency
political efficiency
political development
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2017-05-22
6
1
195
224
10.22124/wp.2017.2394
2394
Research Paper
تاثیر تحول سیاست داخلی آنکارا نسبت به مساله کردها بر روابط ترکیه و عراق
Impact of Ankara's domestic policy on the Kurdish issue on Turkey-Iraq relations
ضیاءالدین صبوری
1
حامد علی نژاد
alinejadpolitic@gmail.com
2
پژوهشگر روابط بینالملل، دبیر انجمن ایرانی روابط بینالملل
دانشآموخته کارشناسی ارشد دیپلماسی و سازمان های بین المللی، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه
از بدو تاسیس جمهوری ترکیه در 1923، دولت ملی در ترکیه با چالش مساله کردها مواجه بوده است. در طول دوره حدودا هشتاد ساله تسلط کمالیست ها بر مراکز قدرت سیاسی در ترکیه، آنکارا سیاست انکار و ادغام کردها را در ناسیونالیزم ترکی پی گیری می کرد. پیدایش سازمان حزب کارگران کردستان (پ ک ک)، پاسخ کردها به سیاست انکار و ادغام به مثابه سیاستی در جهت دولت سازی مدرن در ترکیه بوده است. در طول دو دهه پایانی قرن بیستم، ترکیه شاهد کشمکشی خشونت بار مابین دولت مرکزی و سازمان پ ک ک بوده است به گونه ای که برآورد می شود که بیش از سی هزار نفر در طول این کشمکش خشونت بار جان باخته اند. به طور کلی در دوره تسلط کمالیست ها، مساله کردها در کنار مساله اسلام سیاسی توسط نخبگان در قدرت به عنوان تهدیداتی موجودیتی بر علیه تمامیت ارضی و مشخصه سکولار حکومت برساخته شده بودند، پس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه از اوایل قرن جدید، آنکارا سیاست امنیتی سازی مساله کردها را تعدیل نموده و در صدد راه حل هایی جدید برای این مساله برآمده است و با توجه به ساختارهای دموگرافیکی و ژئوپولیتیکی عراق، و پایگاههای پ ک ک در کوهستان قندیل در اقلیم خودمختار کردستان عراق، مساله کردهای ترکیه و سیاست آنکارا بویژه در پیوند با عراق بعدی بین المللی نیز یافته است. در این مقاله به روش تبیینی و از چشم انداز رهیافت نظری امنیتی سازی و غیر امنیتی کردن، به تحول سیاست ترکیه در دوره سلطه حزب عدالت و توسعه نسبت به مساله داخلی کردها و تاثیر آن بر روابط ترکیه و عراق پرداخته شده است.
Turkey has a century-old problem with its Kurdish population. It is argued that this could change with the Justice and Development Party (AKP) because of their approach to the ‘Kurdish issue’. Yet today as it can be seen, the problem remains on the agenda of the Turkish Foreign Policy (TFP). Baskin Oran, a prominent academic who previously supported the foreign policies of the AKP, disscus that Turkey is worse than in the 1990s in relations to ‘Kurdish issue’. In addition to the domestic developments, there is a Kurdish formation in the northern part of Syria supported by the US and other powers that is perceived as a threat by the AKP elites. Therefore, it can be said that ‘Kurdish issue’ is not restricted by internal affair in this article invastigated the Impact of Ankara's domestic policy on the Kurdish issue on Turkey-Iraq relations
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2394_ea46b75f9546e364393500c238e115d6.pdf
حزب عدالت و توسعه
کردهای ترکیه
عراق
فرایند صلح
Justice and Development Party
Kurd's
Turkey
Iraq
Peace Process
per
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
2017-05-22
6
1
225
255
10.22124/wp.2017.2392
2392
Research Paper
مصلحت بینی و واقع گرایی در اندیشه های سیاسی ماکیاولی و خواجه نظام الملک
Expediency and Realism in political thinks of Machiavelli and Nizam al-moulk
محمد جواد سام خانبانی
1
عباس خائفی
khaefi@guilan.ac.ir
2
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان
آنچه مطمح نظر ماکیاولی، متفکر بزرگ سیاسی سدههای پانزدهم و شانزدهم ایتالیا بوده است، این مهم بود که چگونه میتوان روش های اجرایی و درست به دست داد، تا بدان دست آویز، ایتالیا و فلورانس را از هجوم ویرانی و تباهی نجات داد. بدین ترتیب، ماکیاولی به واقعگرایی و مصلحت اندیشی در نظریات خویش به عنوان دو رکن اساسی در امور سیاسی، توجه عمده نمود. باید گفت که خواجه نظام الملک نیز با عنایت به واقعیت و مصلحت به موضوع سیاست می پرداخته و از این طریق سعی در یکپارچه نمودن قلمرو سلجوقی داشته است. توجه به تشکیلات سیاسی و سیستمی کردن آن، نشان از نگاه متجددانه خواجه به موضوع سیاست دارد. با این حال، آنچه از نظریه ماکیاولی محقق شد، شکل گیری وحدت ملی و مصلحت عمومی بود، ولی ازنظریه خواجه گرایش به استبداد و مصلحت شخصی به دست آمد که تا دیرزمانی تفکر سیاسی مسلط در ایران بوده است. در این نوشتار علاوه بر موارد تشابه در نظام اندیشه ماکیاولی و خواجه، به تفاوت ها نیز اشاره خواهیم نمود. درواقع باید توجه داشت که به رغم تفاوت بین تفکر شهودگرای ایرانی و عقلگرای غربی، شباهت های زیادی بین اندیشه های خواجه و ماکیاولی وجود دارد.
What was highlighted by Machiavelli, the great political thinker in fifteenth and sixteenth centuries in Italy was that how we can save Italy and Florence from destruction and ruination by some systematic procedures. Therefore, Machiavelli paid attention to realism and expediency in his theories as two main bases in political affairs. It should be noted that Nizam al-Moulk has also discussed politics with regard to realism and expediency and accordingly, has attempted to integrate the Seljuk realm. Devoting a great deal of attention to the political organization and systematizing it reveals his modern viewpoints to the politics. However, what was achieved by Machiavelli's theory was the formation of national unity and the common good, but in Nizam al-Moulk`s perspective, a tendency toward authoritarianism and personal interests was claimed which has been the dominated political way of thinking in Iran for a long time. In this paper, in addition to the similar ideas in Machiavelli`s thinking system and Nizam al-Moulk`s opinions, the differences will also be mentioned.In fact it shuld be remembered that in spite of broad cultural differences between iranian institutionalistic thought and western rationalism there are many similarities between khajeh and machiavelli.
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2392_f3805d2e248a781b199fc839c2e20156.pdf
ماکیاولی
خواجه نظام الملک
نظریه قدرت
واقع گرایی
مصلحت اندیشی
Machiavelli
Nizam al-Moulk
the theory of power
realism
expediency