دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
6
1
2017
05
22
فرهنگ به مثابه قدرت در روابط بین الملل؛ قدرت فرهنگ در برابر فرهنگ قدرت
7
46
FA
محمدحسن
جمشیدی
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
فرزانه
نقدی
ذانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس
farinaghdi@yahoo.com
10.22124/wp.2017.2385
در حوزه مطالعات بین الملل غالباً قدرت مادی و سخت هسته اصلی و تعیینکننده میزان قدرت و نوع روابط میان دولتها بوده است. اما پس از جنگ سرد، قدرت مادی بهتنهایی پاسخ گوی نیاز جوامع انسانی نیست و شکل دیگری از قدرت که پایههای آن را مبانی ارزشی- هویتی و فرهنگی تشکیل میدهد، اهمیت بیشتری یافته است. فرهنگ و روابط فرهنگی چنان در ابعاد همهجانبه زندگی دولت- ملتها تنیده شده است که امروزه روابط بینالملل را روابط میان فرهنگها تعبیر میکنند. کشوری موفق است که بتواند از طریق فرهنگ، ارزش و ایدئولوژی خود اندیشه و ترجیحات دیگر دولت- ملتها را تحتتاثیر قرار داده و گفتمان و نظم بینالملل را در جهت مبانی فرهنگی- ارزشی خود هدایت کند. نظر به اهمیت نقش قدرت دولتها در تنظیم روابط خارجی و چرخش قدرت از نوع سخت به نرم، این مقاله تمرکز را بر بررسی یکی از ابعاد مهم قدرت نرم در روابط میان کشورها و افزایش پرستیژ و قدرت دولتها در نظام بینالمللی بنانهاده، سوال اصلی این است که فرهنگ و مولفههای فرهنگی چگونه میتوانند در افزایش قدرت در تعاملات میان دولتها و نهادهای بینالمللی موثر واقع شوند؟ این نوشتار بهمثابه تحقیقی بنیادی با رویکرد تحلیلی تبیینی و استفاده از دادههای کتابخانهای و اسنادی، به شناسایی عناصر فرهنگی و تحلیل رابطه این عناصر با افزایش قدرت تاثیرگذاری دولت میپردازد و نشان میدهد که دولتها چگونه میتوانند بهواسطه هنجارهای معنایی و گفتمانهای ارزشی، روابط خود با دیگر دولتها را در جهت اهداف و منافع و درنتیجه افزایش قدرت نفوذ خود مدیریت نمایند.
قدرت,قدرت نرم,فرهنگ,روابط فرهنگی,روابط بینالملل,قدرت فرهنگ در برابر فرهنگ قدرت
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2385.html
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2385_0df51bf06a543d09def2e6c781fb9b9f.pdf
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
6
1
2017
05
22
تاثیر امنیت منطقه ای بر رفتارشناختی مجموعههای امنیتی مناطق
43
78
FA
محمدرضا
دهشیری
دانشیار دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه
mohammadrezadehshiri@yahoo.com
سید محمد
حسینی
دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی
صارم
شیراوند
دانشآموخته کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه
sarem_shiravand@yahoo.com
سید مصطفی
حسینی
دانشآموخته کارشناسی ارشد جغرافیای دانشگاه زنجان
10.22124/wp.2017.2386
امنیت منطقهای که از جمله مفاهیم محوری مکتب کپنهاگ و مورد تاکید باری بوزان و الی ویور را تشکیل میدهد، مجاورت و وابستگی متقابل امنیتی در خوشههای منطقهای را بسیار حائز اهمیت میپندارد. بهعبارتی دیگر، به دلیل اهمیت مولفههایی نظیر قطبش، ساختار آنارشیک، مرزها، باز بودن و ساخت اجتماعی، الگوی رفتاری مجموعههای امنیتی در مناطق مختلف و اتخاذ رویه همکاریجویانه در میان خود و مقابله با غیر بیش از پیش برجسته گردیده است. بر این اساس، پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که امنیت منطقهای چه تاثیری بر الگوهای رفتاری مناطق و مجموعههای امنیتی متشکل از آن دارد؟ فرضیه تحقیق این است که امنیت منطقهای به دلیل تاکید بر الگوی دوستی- دشمنی، بیناذهنی بودن امنیت، رژیمهای امنیت، آرایش واحدها و توزیع قدرت میان آنها منجر به تنظیم رفتار بازیگران در چارچوب مجموعههای امنیتی منطقهای میگردد. این مقاله با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای و منابع اینترنتی به بررسی تاثیر امنیت منطقهای بر رفتارشناختی مجموعههای امنیتی مناطق پرداخته است. این مقاله به این نتیجه دست یافته است که اهمیت حفظ امنیت در سطح مناطق از سوی بازیگران و تصور آنان مبنی بر دفاع از خود بر مبنای الگوی دوستی و دشمنی و همکاری در چارچوب رژیمهای امنیت منجر به شکلگیری ذهنیت و عملکرد آنان در قالب مجموعه امنیت منطقهای گردیده است.
امنیت منطقه ای,رژیم های امنیت,مجموعه امنیتی کلاسیک و منطقه ای
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2386.html
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2386_1448110dcbc4dbc17ca150838920c57f.pdf
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
6
1
2017
05
22
کاربست نظریه ریتبرگردر فرآیند شکل گیری سازمان های بین المللی؛ نمونه پژوهشی اتحادیه اروپا
79
101
FA
محمد جواد
رنجکش
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
ranjkesh@um.ac.ir
رضا
آقایی مزرجی
1467146714671467
دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه فردوسی مشهد
aghaee.reza2014@yahoo.com
10.22124/wp.2017.2387
فالکر ریتبرگر در کتاب خود در باب تکوین سازمانهای بین المللی از سه شرط یا موقعیت یاد می کند. رویکرد شناختی که به جای تاکید صرف بر شرایط و نیروهای مادی، بر انگاره ها و اندیشه های مشترک تاکید ورزیده و ایجاد نهادهای بین المللی را به وجود اجماعی از ارزش ها و هنجارها وابسته می داند. رویکرد هژمونیک که بر اساس آن، سازمان های بین المللی، چیزی جز تامین منافع قدرت/های مسلط نخواهد بود و دولت/های هژمون، که از قبل تاسیس سازمان هابرآنند تا منافع و ارزش های خود را در سطح نظام بین الملل به پیش برده و رویکرد مسئله محور، که تاسیس سازمان های بین المللی را ناشی از همکاری بین کشورهای عضو برای حل مشکلات مشترک می داند. از آنجاکه نظریه ریتبرگر، نظریه ای عام و مدعی تبیین تکوین انواع سازمان هاست؛ لذا سوال پیش روی پژوهش حاضر این است که،باکاربست نظریه ریتبرگر در فرآیند شکل گیری اتحادیه اروپا، چه مولفه هایی در سه موقعیت یا رویکرد برگفته به دست می آید؟انگاره نوشتار آن است که هر سه موقعیت ریتبرگر در تکوین اتحادیه اروپا صادق اما از وزن و نقش متفاوتی برخوردارند. از اینرو در تخصیصی بر نظریه ریتبرگر،جایگاه و اهمیت سه موقعیت برگفته در تاسیس سازمانهای بین المللی یکسان نمی باشد.شیوه جمع آوری داده ها، کتابخانه ای و روش تحلیل داده ها، توصیفی-تحلیلی است.
سازمان های بین المللی,اتحادیه اروپا,رویکرد شناختی,رویکرد هژمونیک,رویکرد مسئله محور
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2387.html
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2387_005350cffe77aceb3951f282e20179e6.pdf
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
6
1
2017
05
22
چندجانبهگرایی تهاجمی ترامپ در کنش راهبردی ناتو
103
124
FA
زهره
پوستین چی
استادیار گروه علوم سیاسی، واحد رودهن، دانشگاه آزاداسلامی، رودهن، ایران.
poostinchi@riau.ac.ir
10.22124/wp.2017.2388
چندجانبهگرایی راهبردی آمریکا در دوران باراک اوباما براساس ضرورتهای ائتلاف منطقهای و بینالمللی شکل گرفته بود. به قدرت رسیدن ترامپ، منجر به تغییر در الگوهای تاکتیکی ایالات متحده با بازیگران منطقهای همانند اتحادیة اروپا و پیمان آتلانتیک شمالی شده است. ترامپ تلاش دارد تا از سازوکارهای مربوط به «چندجانبهگرایی تهاجمی» در حوزة فعالیتهای پیمان آتلانتیک شمالی استفاده نماید. چندجانبهگرایی تهاجمی دارای این ویژگی است که نهادهای راهبردی گذشته حفظ شده، اما از سازوکارهایی استفاده میشود که مبتنی بر نقش محوری ایالات متحده خواهد بود. چنین فرآیندی بهمنزلة مشارکت کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی در فضای کنش تهاجمی برای مقابله با «تهدیدات نوظهور» محسوب میشود. تهدیدات نوظهور ناتو از یکسو مبتنی بر نیروهای آشوبساز بهویژه داعش خواهد بود. از سوی دیگر، ساختار جدید ناتو در سال 2016 مبتنی بر «سازماندهی نیروهای واکنش سریع» بوده است. پرسش اصلی مقاله بر این موضوع تأکید دارد که: «راهبرد ناتو در دوران ریاست جمهوری ترامپ دارای چه ویژگیهای کنش تاکتیکی و راهبردی خواهد بود؟» فرضیة مقاله به این موضوع اشاره دارد که: «ناتو در انجام مأموریتهای راهبردی خود ناچار است تا از سازوکارهای مربوط به اقدامات اطمینانساز، ارتقاء قابلیتها و پاسخگویی برای مقابله با تهدیدات استفاده نماید.». در تبیین مسئله مقاله از «رهیافت نئورئالیسم تهاجمی» استفاده شده است.
پیمان آتلانتیک شمالی,اقدامات اطمینانساز,پاسخگویی راهبردی,نیروی واکنش سریع
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2388.html
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2388_ba8653a910289e0ab81e8a531f2d9405.pdf
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
6
1
2017
05
22
مواضع گفتمانی و جهت گیری های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
125
159
FA
اردشیر
سنایی
استادیار روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
ardeshir_sanaie@yahoo.com
رضا
حجت شمامی
دانشجوی دکترای علوم سیاسی (گرایش ایران) دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
resaleh92@gmail.com
10.22124/wp.2017.2389
با تغییر دولتها در جمهوری اسلامی ایران مشاهده میشود که سیاستهای خرد و کلان آنها در سطح ملی، منطقهای و بین المللی با چرخشهای مشخص و غیرقابل انکاری همراه است، در حالی که این دولتها در یک گفتمان کلان و فراگیر انقلاب و جمهوری اسلامی ایران قرار دارند. چنین چرخشی در رویکردها ایجاب میکند که به این مسئله پرداخته شود که دولتها بر کدام مبنا رفتار کرده و چه عواملی آنها را به سمت سیاستهای متفاوت سوق میدهد. آیا پیشزمینههای فکری که برآمده از دیدگاههای هویتی و تاریخی است، نقشی در این تفاوت رویکردها دارد یا اینکه تنها بر اساس ملزومات جاری داخلی و بینالمللی چنین تفاوتهایی ایجاد می شود؟ در بررسی این مقاله که سالهای 1376 تا 1394 را در برمیگیرد، عنوان میشود که دلایل اصلی تفاوت تصمیمات و رویکردها در حوزه سیاست خارجی بیش از هر چیز برآمده از دیدگاههای هویتی و مبانی فکری شکلگرفته در طول تاریخ گذشته است که در دولتها نمایان میشود. بنابراین این مسئله بسیار مهم است که یک دولت که بر محوریت رئیس جمهور شکل میگیرد، از کدام رگههای هویتی و تاریخی ایران تاثیر پذیرفته که به سیاستهای جاری آن طی دورهای که روی کار است، تبدیل میشود. با توجه به اینکه ایران از زمینههای فکری، هویتی و تمدنی گوناگونی شکل گرفته، تاثیر هر یک از این دوره ها (ایران باستان، دوره اسلامی-شیعی و مدرن - معاصر) بر دولتها میتواند سیاستهای متفاوتی را شکل دهد. البته این تاثیرپذیری نسبی است و هیچ دولتی را نمیتوان جستجو کرد که خالی از هر یک از مبانی فکری و هویتی این سه باشد. از اینرو مسئله مهم این است که در کدامیک از دولتها، کدام زمینههای فکری و هویتی محوری است و ریشه عمیقتری دارد و رفتارهای سیاسی اصلی را تعیین میکند. بخش تئوری این مقاله گفتمان، انتخاب شده تا تفاوت رویکردی دولتهای شکلگرفته از سال 1376 تا 1394 با چشمانداز مناسبتری ارائه و بر همان مبنا ریشههای هویتی متنی-حاشیهای دولتها نیز نمایان شود. بر این مبنا سوال اصلی مقاله این است که «سیاستهای هویتی دولتها چه نقش و تاثیری بر رویکردهای سیاست خارجی ایران بین سالهای 1376 تا 1394 داشته اند؟» فرضیه نیز بر این مبنا است که «سیاست های هویتی دولت ها، متاثر از پیشینه و هویت تاریخی و گرایشات و مواضع گفتمانی متفاوت بین سال های 1376 تا 1394 باعث اتخاذ رویکردهای متفاوت در سیاست خارجی ایران شده اند.»
هویت,سیاستها هویتی,هویت سهگانه,گفتمان, رویکردهای سیاست خارجی
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2389.html
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2389_f0da209c0f991f16805535ddffea6e10.pdf
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
6
1
2017
05
22
نقض حقوق بشر به واسطه اقدامات تروریستی وسازوکار مبارزه با آن
131
158
FA
مجید
بزرگمهری
0000-0002-2715-8997
دانشیار علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره
bozorg_majid@yahoo.com
مهسا
کیا رستمی
دانش آموخته کارشناسی ارشد روابط بین الملل، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
نهشقخسفشئه@غشاخخ.زخئ
10.22124/wp.2017.2390
نقض گسترده حقوق وآزادی های اساسی بشر ازجمله سرکوب سیاسی، تبعیض های اجتماعی ، عدم رواداری وتحمل دربرخورد با اقلیت ها (مذهبی، نژادی و...)، به حاشیه راندن هرگونه صدای مخالف ،یکی ازموجبات اساسی نضج وگسترش خشونت واقدامات تروریستی است. اما اعمال خشونت آمیزی که عموماً تروریسم نامیده می شود مستقیم وغیر مستقیم – باعث نقض حقوق بشروآزادی های بنیادین شهروندان می شود.از سوی دیگر، با عنایت به اینکه مقابله با جرائم تروریستی باید به صورت سامانه مند ومداوم صورت گیرد ومستلزم اتخاذ تدابیرنسبتاً شدید (درمقایسه باسایر جرایم ) است، همواره این نگرانی وجود داردکه دولت ها(حتی سامانه های مبتنی برمردم سالاری وحاکمیت قانون ) ازمسیراعتدال وعقلانیت خارج شده ودرچارچوب مبارزه باتروریسم، خود مرتکب نقض ویا تحدیدحقوق بشر شوند. سوال محوری این مقاله پیرامون بررسی ابعاد نقض حقوق بشر درپدیده تروریسم با تکیه بر نظریه سازه انگاری بررسی می شود. در این تحقیق، با رویکردی تبیینی و تکیه بر اسناد، از روش مطالعه کتابخانه ای استفاده شده است. یافته های تحقیق گویای آن است که اقدامات تروریستی با سلب حیات انسان های بی گناه وسازوکارمبارزه با آن نیز در مواردی با نقض حریم وحقوق فردی، ناقض حقوق بشر تلقی می شوند.
تروریسم,سازوکارمبارزه با تروریسم,حقوق بشر,نقض حقوق بشر
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2390.html
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2390_9730993913ab5b1aaaf9dc0a4d199d4c.pdf
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
6
1
2017
05
22
نقش حکومتهای محلی در فرآیند توسعه سیاسی، مطالعه موردی: ایران
159
193
FA
منصور
آبیار
دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
حسین
مسعودنیا
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
h.masoudnia@ase.ui.ac.ir
امیر مسعود
شهرام نیا
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
10.22124/wp.2017.2391
یکی از مهمترین مولفههای توسعه سیاسی، کارایی و کارآمدی دستگاه های حکومتی در سطوح ایالتی یا استانی دولت ها می باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش حکومت های محلی در فرآیند توسعه سیاسی با تأکید بر ایران میباشد. روش پژوهش در این مقاله تبیینی و گردآوری اطلاعات با استفاده از ابزار کتابخانهای و منابع اینترنتی انجام شده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که در ایران معاصر حکومتهای محلی سابقه چندانی ندارند و سابقه شکلگیری اندیشهها و قوانین مرتبط با این موضوع به سال 1285شمسی مقارن با شروع عصر مشروطه در حدود یک سده پیش بر میگردد. البته دولت محلی در ایران پیش از انقلاب مشروطه به صورت سنتی، منصوبی و غیردموکراتیک بوده است اما ایجاد دولت محلی مدرن از انقلاب مشروطه شروع شد و تاکنون تحولات زیادی به خود دیده است، نماد دولت محلی در ایران انجمن بلدیه یا انجمن شهر در قبل از انقلاب اسلامی و شوراهای اسلامی بعد از انقلاب اسلامی بوده است. بررسیهای تاریخی نشان میدهد که متاثر از شرایط و مقتضیات زمانی و قدرت هیات حاکمه نوعی کشمکش بین تمرکزگرایی (از جانب دولت مرکزی) و تمرکززدایی (از جانب انجمنها و شوراها) وجود داشته است که پس از دورههای کوتاهی از تمرکز زدایی، تمرکزگرایی بر تمرکززدایی غلبه یافته است.
حکومت محلی,کارایی نهادی,کارآمدی سیاسی,توسعه سیاسی
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2391.html
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2391_52b43f424f60d5bdb50057d8f13629d5.pdf
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
6
1
2017
05
22
تاثیر تحول سیاست داخلی آنکارا نسبت به مساله کردها بر روابط ترکیه و عراق
195
224
FA
ضیاءالدین
صبوری
پژوهشگر روابط بینالملل، دبیر انجمن ایرانی روابط بینالملل
حامد
علی نژاد
دانشآموخته کارشناسی ارشد دیپلماسی و سازمان های بین المللی، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه
alinejadpolitic@gmail.com
10.22124/wp.2017.2394
از بدو تاسیس جمهوری ترکیه در 1923، دولت ملی در ترکیه با چالش مساله کردها مواجه بوده است. در طول دوره حدودا هشتاد ساله تسلط کمالیست ها بر مراکز قدرت سیاسی در ترکیه، آنکارا سیاست انکار و ادغام کردها را در ناسیونالیزم ترکی پی گیری می کرد. پیدایش سازمان حزب کارگران کردستان (پ ک ک)، پاسخ کردها به سیاست انکار و ادغام به مثابه سیاستی در جهت دولت سازی مدرن در ترکیه بوده است. در طول دو دهه پایانی قرن بیستم، ترکیه شاهد کشمکشی خشونت بار مابین دولت مرکزی و سازمان پ ک ک بوده است به گونه ای که برآورد می شود که بیش از سی هزار نفر در طول این کشمکش خشونت بار جان باخته اند. به طور کلی در دوره تسلط کمالیست ها، مساله کردها در کنار مساله اسلام سیاسی توسط نخبگان در قدرت به عنوان تهدیداتی موجودیتی بر علیه تمامیت ارضی و مشخصه سکولار حکومت برساخته شده بودند، پس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه از اوایل قرن جدید، آنکارا سیاست امنیتی سازی مساله کردها را تعدیل نموده و در صدد راه حل هایی جدید برای این مساله برآمده است و با توجه به ساختارهای دموگرافیکی و ژئوپولیتیکی عراق، و پایگاههای پ ک ک در کوهستان قندیل در اقلیم خودمختار کردستان عراق، مساله کردهای ترکیه و سیاست آنکارا بویژه در پیوند با عراق بعدی بین المللی نیز یافته است. در این مقاله به روش تبیینی و از چشم انداز رهیافت نظری امنیتی سازی و غیر امنیتی کردن، به تحول سیاست ترکیه در دوره سلطه حزب عدالت و توسعه نسبت به مساله داخلی کردها و تاثیر آن بر روابط ترکیه و عراق پرداخته شده است.
حزب عدالت و توسعه,کردهای ترکیه,عراق,فرایند صلح
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2394.html
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2394_ea46b75f9546e364393500c238e115d6.pdf
دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)
سیاست جهانی
2383-0123
2538-4899
6
1
2017
05
22
مصلحت بینی و واقع گرایی در اندیشه های سیاسی ماکیاولی و خواجه نظام الملک
225
255
FA
محمد جواد
سام خانبانی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان
عباس
خائفی
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان
khaefi@guilan.ac.ir
10.22124/wp.2017.2392
آنچه مطمح نظر ماکیاولی، متفکر بزرگ سیاسی سدههای پانزدهم و شانزدهم ایتالیا بوده است، این مهم بود که چگونه میتوان روش های اجرایی و درست به دست داد، تا بدان دست آویز، ایتالیا و فلورانس را از هجوم ویرانی و تباهی نجات داد. بدین ترتیب، ماکیاولی به واقعگرایی و مصلحت اندیشی در نظریات خویش به عنوان دو رکن اساسی در امور سیاسی، توجه عمده نمود. باید گفت که خواجه نظام الملک نیز با عنایت به واقعیت و مصلحت به موضوع سیاست می پرداخته و از این طریق سعی در یکپارچه نمودن قلمرو سلجوقی داشته است. توجه به تشکیلات سیاسی و سیستمی کردن آن، نشان از نگاه متجددانه خواجه به موضوع سیاست دارد. با این حال، آنچه از نظریه ماکیاولی محقق شد، شکل گیری وحدت ملی و مصلحت عمومی بود، ولی ازنظریه خواجه گرایش به استبداد و مصلحت شخصی به دست آمد که تا دیرزمانی تفکر سیاسی مسلط در ایران بوده است. در این نوشتار علاوه بر موارد تشابه در نظام اندیشه ماکیاولی و خواجه، به تفاوت ها نیز اشاره خواهیم نمود. درواقع باید توجه داشت که به رغم تفاوت بین تفکر شهودگرای ایرانی و عقلگرای غربی، شباهت های زیادی بین اندیشه های خواجه و ماکیاولی وجود دارد.
ماکیاولی,خواجه نظام الملک,نظریه قدرت,واقع گرایی,مصلحت اندیشی
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2392.html
https://interpolitics.guilan.ac.ir/article_2392_f3805d2e248a781b199fc839c2e20156.pdf