دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)سیاست جهانی2383-01235420170219Arab Uprisings: Social Roots in the Historical Contextناآرامیهای عربی: ریشههای اجتماعی در بستر تاریخی3872178FAمهدیزیبائیدانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه گیلان0000000156008552رضاسیمبراستاد گروه علوم سیاسی دانشگاه گیلان0000-0001-5111-1075Journal Article20170422Commencing and spreading comprehensive revolts in late 2010 in the Arab Middle East which is calling Arab uprisings, undoubtedly, is one of the important milestones in the region history. These uprisings emanate from the accumulated political, social and economic discontents in the Arab countries that experienced unrests. In other words, theses riots came from disarray that in last decades had involved the Arab countries. Meanwhile, the interesting point is the same backlash to the mentioned disorders in both monarchies and republics or oil and non-oil Arab countries. In addition, the diverse result of the uprising in the both regimes is another interesting point for experts. This study attempts to reply why the reaction of Arab societies in the face of different regimes was similar and focusing on the roots of occurrence revolts. In this paper, as for the multiplicity facets of these uprisings, would be applied Historical Sociology of International Relations (HSIR) as the theoretical framework.بروز و گسترش قیامهای فراگیر در اواخر 2010 در کشورهای عربی خاورمیانه که از آن با عنوان ناآرامیهای عربی یاد میشود یکی از مراحل حساس تاریخی منطقه به حساب میآید. با تمرکز بر روی شعارهای معترضین در طول ناآرامیهای مورد بحث مشخص خواهد شد که عمده نارضایتی جوامع عربی ریشه در نابسامانیهای سیاسی-اقتصادی این کشورها دارد. بررسی تاریخ خاورمیانه بیانگر آن است که وضعیت سیاسی-اجتماعی جوامع عرب در طول تقریباً یک سده اخیر برآیندی از اتصال محیطهای داخل و خارج است؛ این ارتباط به گونهای درهم تنیده میباشد که امکان جدایی آنها قابل تصور نیست. به عبارت دیگر، شرایط درونی این دولتها از یک سو ناشی از کاستیهای داخل و از سویی دیگر متأثر از محیط بینالملل میباشد بر این اساس، برای فهم کامل چرایی بروز قیامهای عربی ضروری است ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولتهای عربی به عنوان یک کلیت در بطن روابط بینالملل مورد واکاوی قرار گیرد. در این راستا، با توجه به اشتراکات سیاسی، فرهنگی، هویتی و اقتصادی جوامع عربی و سرشت چندگانه ناآرامیهای مورد بحث (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی) مقاله حاضر از منظر جامعهشناسی تاریخی روابط بینالملل به بررسی موضوع پرداخته است.دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)سیاست جهانی2383-01235420170219The Role of Statesmen’s Perceptions in Iran- Saudi Arabia Tensionنقش برداشت های نخبگان در تنش میان ایران و عربستان سعودی63392179FAسعیدشکوهیاستادیار روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20170422Tension between Iran and Saudi Arabia relations has reached its pinnacles. Some foreign policy wonks assume ideological factors as the main cause of the hostilities and some others believe that the main reason is the geopolitical one. A crucial factor that usually has been ignored, is perceptions and misperceptions of the elites regarding each other and the impact of the factor on the exacerbating of the tensions between two neighboring countries. The current paper seeks to address the issue and explore the impacts of the perceptions of Iran’s military and political elites on Tehran’s relations with Riyadh. To provide a sound answer to the question, the qualitative content analysis has been employed as a research methodology. The theoretical framework has been adopted form theories of some pioneer scholars in this field, such as Robert Jervis, Jack Levy and Arthur Stein. The findings of the study demonstrated that the perceptions of Iranian elites have contributed to the deterioration of tensions between Iran and Saudi Arabia in 3 main ways: 1) perceptions about Saudi Arabia’s capabilities: overestimating Iran’s capabilities; 2) Perceptions about the intentions of the Riyadh: Exaggerating its animosity, and; 3) Perceptions on the intentions and reactions of third parties during a potential conflict: indecisiveness on the reactions of the U.S., Arab world, Israel and NATO. Some measures have been recommended in order to ease the dialogue between the parties and evade some destructive consequences of these (mis)perceptions.تنش در روابط ایران و عربستان به اوج خود رسیده است. گروهی از صاحبنظران دلیل اصلی این منازعه را عوامل ایدئولوژیک و گروهی دیگر عوامل ژئوپلتیک میپندارند. دیدگاه ترکیبی دیگری نیز وجود دارد که هر دو عامل را در کنار هم، دلیل تشدید منازعه در روابط دو کشور میداند. موضوعی که توجه چندانی در پژوهشها به آن نشده، عامل برداشتها و نظام ادراکی نخبگان در روابط دو کشور و نقش آن در تشدید تنشهاست. نوآوری این پژوهش، پرداختن به نقش برداشتها در روابط دو کشور بوده و دنبال پاسخ دادن به این سوال بود که برداشتهای نخبگان ایرانی در روابط بین ایران و عربستان چه تأثیری گذاشتهاند؟ در این راستا، از مدلهای نظری نظریهپردازانی همچون رابرت جرویس، جک لوی و آرتور استاین استفاده شد. روش پژوهش مورد استفاده در این پژوهش، تحلیل محتوای کیفی بود. از این روش برای بررسی دیدگاههای نخبگان سیاسی و نظامی ایران نسبت به طرف مقابل و برداشتها و سوءبرداشتهای احتمالی آنها بهره گرفته شد. یافتههای پژوهش نشان دادند که برداشتهای نخبگان سیاسی و نظامی ایران در روابط میان ایران و عربستان در چند حوزه تأثیرگذار و قابل توجه بوده و به تشدید تنشها کمک کردهاند: 1) برداشتها از توانمندیهای خود و دشمن، شامل: اغراق در برآوردِ توانمندی نظامی خود و ناچیز شمردن توانمندی نظامی دشمن؛ 2) برداشتها از برداشتهای دشمن: اغراق در دشمنیِ دشمن؛ و 3) برداشت از نیتها و رفتارهای احتمالی کشورهای ثالث. در ادامه مقاله، ضمن بررسی این موارد، به شرایط کاهش آثار این برداشتها و افزایش احتمال بهبود روابط دو کشور پرداخته شده استدانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)سیاست جهانی2383-01235420170219Historical Sociology and Iranian Foreign Policy: A Theoretical Frameworkجامعهشناسی تاریخی و سیاست خارجی ایران: یک چارچوب نظری98652180FAامیرمحمدحاجی یوسفیدانشیار روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتیمحمدمحمدیاندانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20170422Iran's foreign policy is one area that has attracted the attention of numerous analysts resulting in an extensive literature especially in last two decades. Classifying the literature into three; historical, application of theory and theorizing, this article argues that the literature on Iran's foreign policy analysis is underdeveloped in theory developing and application. In order to improve the situation, we believe that historical sociology of international relations has major features including emphasis on the role of history along with theory, diversity of subjects and methods, interweaving internal and external forces which shape foreign policy, comparative method, and state as an institution, which provide proper capacity and framework to analyze, explain and theorize Iran's foreign policy. Thus, after we have shown the appropriateness and usefulness of the approach, we will propound a theoretical framework for Iran's foreign policy analysis. This framework not only considers internal and external components but also can analyze changes in foreign policy over timeسیاست خارجی ایران یکی از حوزههایی است که توجه تحلیل گران متعددی را به خود جلب کرده و ادبیات گستردهای بهخصوص دریکی دو دهه اخیر در این زمینه تولید شده است. مقاله پیش رو با تقسیم ادبیات مذکور به سه دسته تاریخی، کاربست نظریه و نظریهپردازی به بررسی آثار موجود پرداخته و به این نتیجه میرسد که بهرغم اهمیت تحلیل سیاست خارجی ایران تلاشهای صورت گرفته در این زمینه از حیث کاربست نظریهها و نظریهپردازی توسعهنیافته است. در راستای بهبود وضعیت موجود، مقاله معتقد است نظریه جامعهشناسی تاریخی روابط بینالملل با داشتن شاخصهایی ازجمله تأکید بر نقش تاریخ در کنار نظریه، تنوع موضوعی و روشی، عدم جدایی نیروهای داخلی و خارجی، روش مقایسهای و ترسیم دولت بهعنوان نهاد برآمده از دل نیروهای اجتماعی، ظرفیت و چارچوب مناسبی برای توصیف، تحلیل، تبیین و نظریهپردازی سیاست خارجی ایران فراهم میسازد. بنابراین، بابیان قابلیت، تناسب و سودمندی نظریه جامعهشناسی تاریخی روابط بینالملل در تحلیل سیاست خارجی ایران، نهایتاً سعی شده است چارچوب نظری برای تحلیل و تبیین سیاست خارجی این کشور ارائه شود که ضمن توجه به مؤلفههای داخلی و خارجی در شکلدهی به سیاست خارجی قابلیت تغییر و تحولات آن در طول زمان نیز داشته باشد.دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)سیاست جهانی2383-01235420170219The Globalization of Salafist Activity in the Light of Expansion of ITCs (Case Study: ISIS)جهانی شدن عملکرد سلفی گری در پرتو گسترش فناوری ارتباطات؛ مطالعه موردی داعش139992181FAروح الهطالبی آرانیاستادیار روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتیجمالگویلی کیلانهکارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20170422Although Salafism as an idea has emerged in the context of Middle East, it has been globalized in practical terms and over time in that it has been of a globalized cause. Following the expansion of information and telecommunication Technologies, not least since 1990s, jihadist- salafist groups have in turn managed to utilize such technologies in order to realize their goals in the global level. In other word, in the turn of twenty-first century we has witnessed the globalization of salafist activity, reflected in self-claimed ISIS as most terrible salafist group. Thus, the article seeks to analyze how the expansion of information and telecommunication Technologies has contributed to the globalization of ISIS activity as a salafist group. in this paper,the argument is that "globality", "irregularity", and "virtualization" as three significant features for information and telecommunication Technologies have of effect. The article is based on descriptive-analytical method, drawing on library dataهرچند سلفیگری در بدو پیدایش خود در مقام اندیشه خاستگاه خاورمیانهای داشته است ولی به مرور زمان به دنبال عملیاتیشدن آن، عملکردی جهانی یافته است، چراکه برای عملی کردن اهداف خود رفته رفته ناگزیر شده است در جبههای به پهنای جهان دست به فعالیت بزند. با گسترش فناوریهای اطلاعات و ارتباطات، به ویژه از دهه 1990 تاکنون، گروههای سلفی نیز موفق شدهاند از این فناوریها برای نیل به اهداف خود بهرهبرداری کنند. نمونه بارز این گروهها دولت خودخواندة اسلامی عراق و شام(داعش) است که مخوفترین سلفیت جهادی به شمار میآید. در این چارچوب، مقاله حاضر میکوشد تحلیل کند که مفاهیم اصلی «امتمحوری»، «جهاد» و «احیای خلافت» در اندیشه سلفیون جهادی، الزامات جهانی شدن را درخود دارا میباشد، در ضمن استفاده این گروهها از فناوریهای اطلاعات و ارتباطات به گسترش عملکردشان کمک کرده است. استدلال نویسندگان این است که ویژگی فناوریهای اطلاعات و ارتباطات یعنی، «جهانگیر شدن»، «قاعدهگریزی» و «ایجاد دنیای مجازی» به عنوان محملی برای تحقق مفاهیم اصلی جهادیون و جهانیشدن عملکرد سلفیتِ داعشی نقشآفرینی کردهاند. روش تحقیق در این نوشتار، تبیینی با بهره گیری از دادههای کتابخانهای است.دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)سیاست جهانی2383-01235420170219Identity and Middle Eastern Foreign Policy of Iran and Turkey in Syriaهویت و سیاست خارجی خاورمیانهای ایران و ترکیه در سوریه1731412182FAقدرتاحمدیاناستادیار علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه رازی کرمانشاهفرهاددانش نیادانشیار علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه رازی کرمانشاهکرم رضاکرمیاندانش آموخته روابط بین الملل دانشگاه رازی کرمانشاهJournal Article20170422This article focuses on the conflict between Iran and Turkey. Wave of Islamic awakening and stretching its scope to Syria conflict, has led the two countries in the context of identity. Iran and Turkey have adopted different stances toward Syria, and on the other hand, developments in the Syria is affected And on the other hand, developments in the country is affected relationship of two countries. This study is scrutinized systematic review of national identity and an expression of identity in foreign policy behavior of the two countries in the light of a dual epistemological framework of constructivist approach. The findings based on the fact that the Islamic Republic of Iran with a certain look that have to the identity and foreign policy, Practically is incompatible with the major current trends of regional and international anti-Islamic and is against Turkey's secular nationalism. The findings is that about the AKP and the presence of fluid and flexible mobility policy of the country, is for achieve themselves goals and interests in the region, and so not only fixed in the categories of regional but also it pragmatism highly flexible, will follow fluid politics, Which demonstrates pragmatism of the constitutional authorities of the country in the field of foreign policy. Accordingly enjoying a descriptive - explanatory and in response to the key question, The main cause of conflict in foreign policy in the Middle East, This hypothesis was processing that different identities causes of conflict in foreign policy in the Middle East, have been Iran and Turkey in Syria..مقاله حاضر به تعارض روابط ایران و ترکیه پرداخته است. موج بیداری اسلامی و کشیده شدن دامنه آن به کشور سوریه موجب شکل گیری تعارضات هویتی در مناسبات دو کشور شده است. دو کشور ایران و ترکیه در قبال تحولات سوریه موضعگیریهای متفاوتی اتخاذ نموده و از دیگر سو تحولات این کشور روابط دو کشور را تحت تأثیر قرار داده است. این پژوهش بررسی روشمند ابعاد هویت ملی و تبلور هویت در رفتارهای سیاست خارجی دوکشوررا در پرتو یک رویکرد اپیستمولوژیک دوگانه با چارچوبی سازهانگارانه مورد مداقه قرار داده است. یافتههای پژوهش مبتنی بر این نکته است که جمهوری اسلامی ایران با نگاه خاصی که به هویت و سیاست خارجی دارد عملاً با عمده روندهای جاری منطقهای و بینالمللی در مواجهه است و بطور بدیهی مخالف ملیگرایی سکولار ضد اسلامی ترکیه است. از طرفی یافتهها در مورد حزب عدالت و توسعه حاکی از وجود و تحرک سیاست سیال و منعطف این کشور برای دستیابی به اهداف و منافع خود در منطقه است و برای همین خود را منحصر در دستهبندیهای ثابت منطقهای نمیکند و با انعطافپذیری شدیداً پراگماتیستی خود، سیاستی سیال را دنبال می کند که نشان از عملگرایی اساسی دولتمردان این کشور در عرصه سیاست خارجی دارد. بر این اساس با بهرهگیری از روش توصیفی - تبیینی و در یاسخ به پرسش اصلی پژوهش مبنی برعلت اصلی تضاد در سیاست خارجی خاورمیانهای ایران و ترکیه در سوریه این فرضیه پردازش گردید که تفاوتهای هویتی باعث تضاد در سیاست خارجی خاورمیانهای ایران و ترکیه در سوریه گردیده است.دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)سیاست جهانی2383-01235420170219Investigating Causes of Falkland War based on Game Theoryبررسی علل وقوع جنگ فالکلند بر اساس نظریه بازی ها1981752183FAطهاکرمیدانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه تهرانمحمدرضاسعید آبادیاستادیار علوم سیاسی دانشگاه تهرانJournal Article20170422Falkland war happened in 1982 between Argentina and Britain. In the current article, the authors try to answer the following questions: 1) what was the real aim of the war? 2) Was it in line with their interests or not? In order to answer these two questions, by adopting a descriptive analytical approach and considering game theory as our framework and dividing the war into three steps (1. Argentina chooses between the current state and attacking the Islands, 2. Britain’s reaction and its decision on whether to show a military response, impose sanctions or diplomatic responses, 3. In the final phase it is time for Argentina’s response and its decision between leaving the Islands and continuing negotiations or war with Britain). The results show that Falkland war happened because of misperceptions and misunderstanding of the other player’s priorities and choices from the very first step of the war till its end.جنگ فالکلند در سال 1982 میان آرژانتین و بریتانیا درگرفت. این جنگ توسط آرژانتین آغاز و درنهایت با شکست آرژانتین نیز پایان یافت. در مقاله پیشرو، نگارندگان قصد دارند به سؤالات زیر پاسخ دهند: 1) علت اصلی وقوع جنگ فالکلند چه بود؟ 2) آیا این جنگ، گزینهای در راستای منافع و اهداف آرژانتین و بریتانیا بوده است یا خیر؟ در راستای پاسخگویی به این دو سؤال، با رویکرد توصیفی تحلیلی و در چارچوب نظریه بازیها، جنگ فالکلند در سه مرحله (1. انتخاب آرژانتین میان پذیرش وضع فعلی و یا حمله به جزایر،2. واکنش بریتانیا و انتخاب بین واکنش نظامی، تحریم و یا دیپلماسی و 3. در مرحله آخر، پاسخ آرژانتین مبنی بر تخلیه جزایر و ادامه مذاکره و یا جنگ با بریتانیا) قرار میگیرد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که جنگ به دلیل عدمتشخیص مناسبِ اولویتها و انتخابهای طرفین از مرحله اول شکلگیری نزاع تا مرحله آخر جنگ، روی داد.دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)سیاست جهانی2383-01235420170219Transition to Democracy: The Role and Impact of Army in Egyptian Transformation (2011-2013)گذار به دموکراسی: نقش و تاثیر ارتش در تحولات مصر( 2013-2011)2271992184FAفرامرزمیرزازادهاستادیار گروه علوم سیاسی، واحد ایلام، دانشگاه آزاد اسلامی، ایلام، ایرانJournal Article20170422For the far-reaching and globalization of democracy principles in one hand, and being authoritarian and undemocratic political regimes in Arabic middle east on the other hand, it is accepted that people uprising on 2011 in this region was a kind of democratic transition. People revolutionary uprising in Egypt shows that youth have been it basic agent. But a point is forgotten in analyzing the 2011-2013 transformation id role and impact army in transitional process and conclusion.<br /> This research, by descriptive – analytical method, pay attention to study the role and explain the impact of army on the transformation. In this manner, and with employ the Paul Brucker and Alfred Stepan theories, it is concluded that army, although act as government in 1950 decade, but in the past 60 years with influence in economical and political areas could become powerful institute. Act as institute allow army to be mediate in the transitional process, and for confrontation with Islamists authoritarianism, by support of liberals on the protection the national interest an alibi managed the transition, and again gained the power.به دلیل فراگیر و جهانی شدن آموزههای دموکراسی از یکسو و اقتدارگرا و غیردموکراتیک بودن نظامهای سیاسی در کشورهای عرب خاورمیانه از دیگر سو، پذیرفته شده است که خیزشهای مردمی این نقطه از جهان در سال 2011 به نوعی گذار دموکراتیک تلقی شود. خیزش انقلابی مردم مصر نشان داد که جوانان اصلیترین کارگزاران آن بودهاند. اما نکتهای که در تحلیل کارگزاران تحول 2011 تا 2013 مصر مغفول مانده است نقش و تاثیر ارتش در فرآیند و برآیند گذار میباشد. این تحقیق با روشی تبیینی به بررسی نقش و تبیین تاثیر ارتش در این گذار میپردازد و در همین راستا، با توسل به نظریات پُل بروکر و آلفرد استپان به این نتیجه میرسد که ارتش گرچه اساساً در مقام حکومت در دهه 1950 عمل کرد اما در طول 60 سال گذشته با نفوذ در حوزههای اقتصادی و سیاسی توانسته به نهادی قدرتمند تبدیل شود. عمل در مقام نهاد به ارتش این امکان و توان را داد تا در دوران گذار از راه حکمیت و در دوران مابعد گذار، و برای مقابله با اقتدارگرایی اسلامگرایان، با حمایت فشار اجتماعی از جانب لیبرالها با بهانه حفظ منافع ملی گذار را مدیریت کند و قدرت را مجدداً به دست بگیرد.دانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)سیاست جهانی2383-01235420170219Metaphor Analysis in Foreign Policy Discourses of Islamic Republic of Iranجایگاه گفتمانهای استعاری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران2602292185FAبهادرصادقیدانشجوی روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائیسید محمدطباطبائیاستادیار روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20170422Some people may think that metaphor could only be applied in literature and poetry, but it might be used in very various fields such as experimental sciences, psychology, linguistics, politics, and so on as well. In fact, metaphor is used to explain complicated issues and intangible phenomenon through a tangible and understandable language. In politics, particularly in foreign policy, metaphor is applied for different purposes. This paper was aimed at studying the metaphorical language in different foreign policy discourses of Iran through an explanatory-analytical method so that to identify the role played by metaphorical language in Iran’s foreign policy discourse and to determine the relationship between metaphorical thought and language and the world of politics. To this end, the authors have applied Layoff and Johnson’s (1980) classification of metaphors. The speech texts of Iranian presidents and a public executive were analyzed through Layoff and Johnson’s (1980) framework for metaphor. According to this framework, the metaphors are categorized in three main groups: structural, orientation, entity and substance. The findings of this paper indicated that metaphorical phrases and sentences could be used for decoding the reality of political leaders’ speech. It also showed that structural metaphors were used more frequently that orientation and entity metaphors, however the latter were more effective than structural metaphors, since they are creative rather than conventional metaphors.استعاره در زمینههای گوناگونی نظیر شعر و ادبیات، علوم تجربی، روانشناسی، زبانشناسی، علوم سیاسی و غیره به کار میرود و میتواند برای شناخت ایدئولوژی ابزار مناسبی باشد. در عین حال ایدئولوژیهای متفاوت درجهت نهادینه کردن باورهای بنیادینشان میتوانند به تولید استعارههای متفاوت دست بزنند. این مقاله با استفاده از روش تحلیلی-توضیحی و با ابزار تحلیل محتوا به بررسی زبان استعارهای در گفتمانهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پرداخت تا بتواند ارتباط بین تفکر و زبان استعارهای و دنیای سیاست را مشخص نماید. استعارهها با آفرینش مدل تازهای از واقعیت و جایگزینی آن با مدلهای قبلی، میتوانند یک ایدئولوژی ر ا به صورت ناخودآگاه وارد دستگاه شناختی فرد کنند. به این منظور، یک نمونه از متون سخنرانی ارائه شده در مجمع عمومی سازمان ملل توسط هر یک از رؤسای جمهور از اول انقلاب تاکنون انتخاب شد و بر اساس چارچوب طبقه بندی لیکاف و جانسون درباره استعارهها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که البته شامل سه نوع استعاره ساختاری، جهتی و وجودی میباشد. نتایج و یافتههای تحقیق نشان دادندکه میتوان جملات و عبارات استعاری را برای رمزگشایی حقیقت کلام رهبران سیاسی به کار برد و همچنین مشخص شد که بسامد استعارههای ساختاری بیش از دو نوع دیگر استعاره است ولی تأثیر گذاری استعارههای جهتی و وجودی بیشتر است زیرا آنها استعارههایی بدیع و خلاقانهاند و نه استعارههایی قراردادیدانشگاه گیلان (با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل)سیاست جهانی2383-01235420170219The US and Russia Role in the Georgia and Ukraine Crisesنقش آمریکا و روسیه در بحرانهای ژئوپلیتیکی گرجستان و اوکراین2592612186FAعنایت الهیزدانیدانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهانحسنآئینه ونددانش آموخته روابط بین الملل دانشگاه اصفهانابوالفضلباقری اژیهدانش آموخته روابط بین الملل دانشگاه اصفهانJournal Article20170422The collapse of the Soviet Union had many negative consequences for Russia in various fields of geo-strategic, geo-political and geo-economic position of the country and to some degree reduced its regional and international position. This decline was more evident in the Russia’s interested regions. So that US as the main challenger in the strategic areas of Russia tried to apply a long-term strategy to prevent Russia influence in the near abroad regions. These factors changed the conditions in which Russia could not be passive in its policy towards the US. Russia tried to challenge the US unilateral attempt to stabilize a unipolar system and the Russian government did not recognize the establishment of this system logical. The competition to determine the desired international order of the two countries had more impact on Georgia 2008 and Ukraine 2014 crises. This paper aims to address this question: US and Russia intervention in these two crises to what extent is caused by the influence of the two powers’ geopolitical incentives? To answer this question the paper uses the idea of "uni - multipolar" Huntington's premise. Base on such idea US-Russian competition in these crises is in fact, US effort to establish its desired order and to control Russia as an international great power. The research findings indicate that America will remain Russia geopolitical rivals and Russia desire to become a great power is based on its control on the last regions of the Soviet Union.فروپاشی شوروی پیامدهای مهمی در حوزههای مختلف ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی برای روسیه به همراه داشت و موقعیت این کشور در عرصه منطقهای و بینالمللی را به نحو قابل ملاحظهای تنزل داد. این نزول قدرت در مناطق موردعلاقه روسیه بیش از همه آشکارتر بود؛ به طوری که ایالات متحده از فرصت به دست آمده نهایت استفاده را برد و استراتژی بلندمدتی را برای جلوگیری از «قدرت بزرگ شدن» روسیه با بهره گیری از ابزار نفوذ در «مناطق خارج نزدیک» برای خود ترسیم کرد. این وضعیت، شرایط را بهگونهای رقم زد که روسها دیگر نتوانند رویکرد انفعالی در مقابل برتری خواهی آمریکا را تحمل کنند. آنها تلاش آمریکا برای تثبیت نظام تکقطبی را به چالش کشیدند و استقرار این نظام را نه تنها غیرقابل پذیرش، بلکه در شرایط موجود غیرممکن دانستند. بدین ترتیب، رقابتهای ژئوپلیتیکی برای تعیین نظم دلخواه میان دو قدرت بالا گرفت که در وقوع بحرانهای منطقهای گرجستان 2008 و اوکراین 2014 بیشترین نقش را نیز دارا بود. یافتهها بیانگر آن است که آمریکا همچنان رقیب ژئوپلیتیکی روسیه است و روسیه نیز برای قدرت بزرگ شدن در سطح جهان، به توانایی مهار و تسلط بر کشورهای اقماری شوروی سابق نیازمند است. بر این اساس سؤال اصلی مقاله این است که مداخله آمریکا و روسیه در این دو بحران تا چه اندازه ناشی از تأثیرگذاری انگارههای ژئوپلیتیکی دو قدرت بوده است؟ فرضیه مقاله این است که رقابت آمریکا و روسیه در این بحرانها در راستای تلاش واشنگتن برای تداوم برتری خواهی و مهار ظهور روسیه بهعنوان یک قدرت بزرگ جهانی و در مقابل در راستای طرد شدن نظم تکقطبی از سوی روسیه بهمنظور مقابله با برتریطلبی آمریکایی، تفسیر میشود.