تحولات هزاره سوم اقتضاء میکند، مناطق مختلف جهان از جمله خاورمیانه در پرتو تحولات جدید به بازخوانی روابط خود بپردازند. نگرش شبکهای و سازههای درونی آن و الگوی سامانهمنطقهای این امکان را فراهم کرده تا بتوان مرزبندیهای سنتی را در درون یک منطقه به هم ریخت و به تقسیم بندیهای نو در مناطق دست یافت. پرسش اصلی این است که در پرتو الگوی نظری شبکه و سامانه منطقهای چه سازهای جدیدی میتوان در خاورمیانه تعریف کرد؟ در پاسخ این فرضیه طرح شده است که در پرتو این الگوها، تقسیم بندی سنتی درخاورمیانه تغییر کرده و این منطقه در ارتباط با مناطق دیگر، سازههای جدیدی را برای خود تعریف میکند. یکی از مهمترین سازههایی که در این نگرش خوشه نامیده میشود خاورمیانه شمالی، متشکل از ایران، ترکیه، عراق، افغانستان و پاکستان است. یافتههای تحقیق نشان میدهد با تحولات جدید در افغانستان و عراق، موقعیت ژئوپلیتیکی این حوزه بهبود یافته و باعث توسعه روابط درون منطقهای شدهاست. متغیرهای داخلی(ثبات، نوسازی، دموکراتیزاسیون، نوع نظام سیاسی) و درون خوشهای(هویت مشترک شناختی و تاریخی، پیمان های منطقهای دوجانبه و چندجانبه، بحرانهای مشترک ناشی از تهدیدات قومی، مهاجرت و بنیادگرایی اسلامی، اقتصادهای درون خوشهای مکمل) باعث اهمیت خاورمیانه شمالی شده است. مباحث نظری، خاورمیانه شمالی وپتانسیل و عناصر مشترک این خوشه، ساختار پژوهش حاضر را تشکیل میدهد.