چکیده
شواهد تاریخی تجربی حاکی از آن هستند که روند دولت سازی در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه عمدتاً بهصورت موفقیتآمیزی طی نشده است و با بحرانهای مهمی همچون: بحران هویت، مشروعیت، ملتسازی و در نهایت خشونتهای قومی و مذهبی مواجه بودهاست. در این تحقیق، مسئله یا سؤال آن است که موانع یا چالشهای اجتماعی مهم فراروی دولت سازی در افغانستان کنونی چه بودهاند؟ فرضیه تحقیق آن است که شکافهای قومی نژادی و بحران هویت و خشونتهای ناشی از این شکافهای فعال و ریشهدار، نقش آفرینی مخرب طالبانیسم و فرقه گرائی متعصبانه و کج اندیشانه این جریان، فقر فرهنگی و سنتی بودن شدید جامعه از جمله چالش ها یا موانع مهم دولت سازی فراگیر در افغانستان بوده اند. در این تحقیق، مسئله یاد شده در چارچوب نظریه دولت شکننده با روش تبیین علی جامعه شناختی مورد بررسی قرار گرفته است. از یک سده پیش تاکنون، شواهد تاریخی نشان از آن دارند که شکاف های قومی مذهبی و بحران هویت ناشی از آن، به مثابه مانع و چالش مهم در مقابل دولت سازی فراگیر در این کشور عمل کرده اند و بحران در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز در این راستا قابل تحلیل است.